آرمیتا گراوند، دختری که نمیخواست قضاوت شود
منبع تصویر، UGC
آرمیتا گراوند
- نویسنده, فرزاد صیفیکاران
- شغل, روزنامهنگار
- Twitter,
-
«حتی تاریکترین شب نیز پایان خواهد یافت و خورشید خواهد درخشید…»
این جمله را آرمیتا گراوند در یکی از استوریهای اینستاگرامش با عکسی از پنجرهای که هوای گرگومیش دم صبح را نشان میدهد، منتشر کرده است.

منبع تصویر، UCG
پنجرهای که احتمالا پنجره اتاقش است و هر روز از آنجا به بیرون نگاه میکند و روزش آغاز میشود.
آرمیتا گراوند، متولد ۱۳ فروردین ۱۳۸۵ و ۱۷ سال و ۶ ماه داشت. او روز یکشنبه ۹ مهر در حالی که «بدون داشتن مقنعه» به همراه دو نفر دیگر از دوستانش در مترو میدان شهدای تهران مانند هر روز به مدرسه میرفت، «بیهوش» و به کما رفت.
آرمیتا گراوند نهایتا بعد از گذشت ۲۸ روز کما، شنبه ۶ آبان ۱۴۰۲ در بیمارستان فجر تهران جان باخت.
حکومت سعی داشت «بیهوش» شدن آرمیتا را نتیجه «افت فشار خون» اعلام کند، اما این روایت به دلیل محدود کردن خانواده او برای عدم اطلاعرسانی و جلوگیری از ورود روزنامهنگاران مستقل برای پیگیری این موضوع، افکار عمومی را قانع نکرد.
از سوی دیگر، تصاویر تقطیع شده دوربینهای مداربسته مترو که توسط رسانههای حکومت به صورت قطره چکانی منتشر شد، همه حقیقت را نمیگویند. به ویژه که گفته شد واگن قطار دوربین مداربسته نداشته و به ادعای مقامهای جمهوری اسلامی از لحظه اصلی که «بیهوش» شدن آرمیتا است، تصویری ثبت نشده است. ادعایی که تردیدهای زیادی نسبت به آن وجود دارد.
برخی روایتها حکایت از این داشت که آرمیتا گراوند در آن روز با «حجاببانها» در مترو درگیری پیدا کرد و آنها او «هل» دادند که در نتیجه آن «سر آرمیتا به یک میله آهنی برخورد کرده و بیهوش میشود»، روایتی که بیبیسی فارسی مستقلا قادر به تایید آن نیست.
آرمیتا تنها یک خواهر بزرگتر داشت و خانوادهاش اصالتا اهل روستای «سرطرهان» از توابع کوهدشت در استان لرستان هستند که به گفته یکی از نزدیکانش از ابتدای دهه ۸۰ خورشیدی ابتدا به کرمانشاه و سپس به تهران مهاجرت کردند.
در مدتی که آرمیتا گراوند درکما به سر میبرد، اخبار ضد و نقیض فراوانی درباره او منتشر شد. از «قطعی شدن مرگ مغزی» توسط خبرگزاری «برنا» وابسته به وزرات ورزش تا «وخیم شدن و ناپایداری وضعیت جسمانی».
اطلاعات ما از آرمیتا گراوند بسیار محدود است، دختری که پر از شور زندگی، عاشق گربه و تاریکی و نقاشی و بیتیاس و انیمه و طراحی لباس و تکواندو بود. دختری که مانند دیگر همنسلانش در چهارچوبهای موجود فعلی جامعه ایران نمیگنجید.
کره، تکواندو، بیتیاس
آرمیتا گراوند ورزشکار حرفهای تکواندو بود و از سال ۱۳۹۲ بهصورت حرفه این ورزش را آغاز کرد و به گواه یکی از دوستان همباشگاهیاش تا قبل از حادثه مترو، مرتب به باشگاه میرفت.
آرمیتا با اینکه تنها ۱۷ سال داشت، اما توانست «دان ۳» این ورزش رزمی کرهای را بگیرد که نشان میدهد درخشش خوبی در این ورزش داشته بود.
او عضو تیم تکواندوی «آناهید رزم» در تهران و بر اساس اطلاعاتی که درباره او وجود دارد، دارای کمربند «پوم یک» بود.
پوم یک در تکواندو، کمربندی نیمه سیاه نیمه قرمز است که معادل کمربند سیاه است برای افرادی که سن آنها کمتر از ۱۵ است. بدان معناست که فرد تکواندوکار تمام دانش لازم را برای دریافت کمربند سیاه دارد و تنها از نظر سنی شرایط لازم برای بستن کمربند سیاه را ندارد.
منبع تصویر، Mobbarez.com
اسکرینشات از وبسایت «مبارز» که اطلاعات تکواندوکاران در آن ثبت شده است
این اطلاعات در وبسایت «مبارز» که محل ثبت نام مربیان و هنرجویان تکواندو است، قطعا به زمانی بازمیگردد که آرمیتا کمتر از ۱۵ سال داشته، زیرا یک منبع آگاه به بیبیسی گفته او بعدا کمربند مشکی با دان ۳ در این ورزش رزمی گرفت.
تکواندو ورزشی کرهای است و آرمیتا به فرهنگ، زبان و موسیقی کرهای علاقهای زیادی داشت، تا جایی که برخی متنها را به زبان کرهای مینوشت که نشان میدهد تا حد خوبی با این زبان آشنایی داشت.
آرمیتا عاشق گروه موسیقی کرهای بیتیاس (BTS) بود. او چهره «پارک جیمین»، یکی از اعضای اصلی بیتیاس را نقاشی کرده و با شیوه ابراز دوست داشتن کرهایها که با انگشت اشاره و شست یک قلب کوچک را به همدیگر نشان میدهد، نقاشی «پارک جیمین» را استوری کرده بود.

منبع تصویر، UCG
نقاشی چهره پارک جیمین که توسط آرمیتا کشیده شده
ظاهرا آرمیتا شیفته مدل لباس پوشیدن و موهای «پارک جیمین» و «جونگکوک» از اعضای بیتیاس بود. او مدل موهایش را شبیه آنها کوتاه میکرد و حتی شبیه آنها لباس میپوشید.
آرمیتا حتی به غذاها و لباس کرهای نیز علاقه داشت.
منبع تصویر، UCG
تصویر سمت راست: یکی از نقاشیهای آرمیتا که مدل مو و لباس جونگکوک، از اعضای گروه بیتیاس را کشیده
نقاشی و طراحی مدل لباس
یکی از دوستان آرمیتا گراوند به بیبیسی فارسی گفته که او به نقاشی بسیار علاقه داشت و از حدود دو سال پیش برای یادگیری نقاشی به صورت حرفهای در هنرستان ثبتنام کرده بود.
چهار طرف دیوارهای اتاق آرمیتا نقاشی آویزان است و روی میزش مملو از وسایل نقاشی بود، رنگ، قلم، کاغذ و بوم.
او چیزهایی را که دوست داشت، مانند گربه و خوانندههای مورد علاقهاش را نقاشی میکرد. او همینطور مدل لباسهای مورد علاقهاش را هم طراحی میکرد.

منبع تصویر، UCG
چند نمونه از طراحی مدل لباس و نقاشیهای آرمیتا گراوند
آرمیتا زیر نقاشی یک گربه که کشیده بود، نوشته: «تو این دنیا فقط گربهها فهمیدن که هیچی ارزش هیجانزده شدن نداره، واسه همینه که تو هر حالتی قیافشون یه مدله».
Armita’s paintings
زندگی انتخاب آرمیتا بود
آرمیتا در زیر یکی از پستهایش به انگلیسی نوشته بود: «انتخابهای من را قضاوت نکنید بدون اینکه دلیل آنها را بدانید…».
آرمیتای ۱۷ ساله در روز ۹ مهر انتخاب کرد بدون مقنعه از مسیر همیشگی به مدرسه برود، اما آن روز مانند همیشه نتوانست به مدرسه برسد و بر اثر «زمین خوردنی» که هنوز علتش مشخص نیست، «بیهوش» و به کمایی رفت که دیگر بیدار نشد.
آرمیتا گراوند در هنرستان دخترانه «عروه الوثقی» درس میخواند و هر روز با مترو از ایستگاه «شهدا» به مدرسه میرفت.

داستان آرمیتا گراوند برای همه یادآور مهسا (ژینا) امینی است، کسی که به دلیل نوع انتخاب و پوشش اختیاری در بازداشت گشت ارشاد کشته شد.
بعدها عکسی از آرمیتا گراوند در حالی که کادر پزشکی در مترو شهدا مشغول انجام عملیات احیا (CPR) بودند، منتشر شد. در این عکس آرمیتا کفشهای کتانی سیاه و سفید با آرم «نایکی» به پا داشت، کفشهایی که او آنها را دوست داشت و در یکی از استوریهایش وقتی از کتانیهایش عکس گرفت بود، نوشت: «زمان مناسب من…»
منبع تصویر، UCG/BBC
عکس سمت راست: عکسی که آرمیتا از خودش گرفته – عکس سمت چپ: عکسی از آرمیتا در حال احیا در مترو شهدا