آیا ایران و آمریکا در آستانه یک توافق جدید هستند؟ چرا؟
- نویسنده, فرشته پزشک
- شغل, کارشناس روابط بینالملل
این روزها، یک بار دیگر بازار اخبار و شایعات «مذاکرات» و «توافق» ایران و آمریکا داغ است. بسیاری از رسانهها، به خصوص رسانههای ایران و اسرائیل هر روز خبر جدیدی از «توافق قریبالوقوع» بین ایران و آمریکا منتشر میکنند.
همزمان ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، مذاکرات غیر مستقیم ایران با آمریکا را تایید کرد و گفت احتمال تبادل زندانی میان دو کشور در چند هفته آینده زیاد است.
از آنسو نیز، رهبر جمهوری اسلامی نیز در سخنرانی اخیرش توافق را بدون اشکال دانست.
اما چه شده که ناگهان چشمانداز توافق تا این اندازه جدی شده و چرا آمریکا و ایران به رغم اینکه فرصت زیادی تا پایان دوره بایدن باقی نمانده، برای چنین توافقی انگیزه دارند؟
مساله ایران و انتخابات آمریکا
در آمریکا، با نزدیک شدن موسم انتخابات ریاستجمهوری و آرامتر شدن خیابانهای ایران، دولت بایدن که همواره گزینه دیپلماسی را به سایر گزینههای روی میز ترجیح میداده، میخواهد با دستیابی به توافقی موقت، «مشکل ایران» را به بعد از انتخابات موکول کند.
جمهوری اسلامی از زمان ظهورش تا همین امروز، همواره برای روسای جمهوری آمریکا یک چالش سیاسی محسوب شده است. از ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران در سالهای نخستین انقلاب، تا امروز که نفوذ بالای لابی اسرائیل در آمریکا و رایدهندگان اوانجلیست آمریکایی در انتخابات به یکی از عوامل موثر در موضعگیریهای واشنگتن در قبال تهران تبدیل شده، همیشه رئیسجمهور آمریکا باید برای ایران، سیاست مشخصی داشته باشد.
در حال حاضر عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای نه تنها اولویت استراتژیک آمریکا، که موضوعی مهم برای بحث در انتخابات آمریکا نیز هست.
حال که جمهوری اسلامی، به لطف خروج یک جانبه دونالد ترامپ از برجام، در مسیر رسیدن به مرز مرز بازدارندگی هستهای است، جو بایدن چه راهکارهایی برای مهار این مشکل، آن هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در اختیار دارد؟
گزینههای روی میز بایدن
۱- تحریم اقتصادی:
به نظر نمیرسد دیگر چیزی از اقتصاد ایران برای تحریم باقیمانده باشد. تمام بخشهای موثر اقتصادی و نظامی ایران تحت تحریمهای چند لایه و برچسبهای چندگانهاند.
در دوران باراک اوباما، آمریکا توانست اغلب کشورها، از جمله چین و روسیه را در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی بر ایران، با خود همراه کند. این روزها نه آمریکا، نه هیچ کشور دیگری توان ایجاد چنین اجماع جهانی علیه کشور دیگری را ندارد. حتی در جنگ روسیه علیه اوکراین هم، چنین اجماعی در عمل به دست نیامد.
فشار سیاسی اروپا و آمریکا هم تاثیر چندانی بر جمهوری اسلامی ندارد، چرا که روابط سیاسی چندانی بینشان نیست و این فشارها عملا به اظهارنظرها و بیانیههای سیاسی محدود باقی مانده است.
۳- مشوق اقتصادی در صورت همکاری:
مشوق اقتصادی، میتواند آزاد کردن داراییهای مسدود شده ایران، تعلیق یا رفع تحریمها در ازای رفتار مثبت ایران باشد.
هر گونه تعلیق تحریمها پای کنگره آمریکا را باز به موضوع ایران باز میکند و با اینکه احتمالا جو بایدن میتواند اعتراض احتمالی کنگره را وتو کند، اما دردسر سیاسی که برایش در فصل انتخابات ایجاد میشود زیاد خواهد بود. لغو تحریمها هم که کلا کلاف پر گره دیگری است.
بنابراین، کمترین و سادهترین مشوق اقتصادی در ازای نوعی تفاهم یا توافق با ایران، آزاد کردن داراییهای مسدود شده است که نیازی به گزارش به کنگره هم نخواهد داشت.
۴- حمله سایبری:
سالهاست که جنگ سایبری در پس پرده بین ایران و آمریکا در جریان است و هر از گاهی شدت میگیرد و گاهی هم فروکش میکند. اما حمله سایبری نیز به تنهایی کاری از پیش نبرده است. تنها چند ماه پس از استاکسنت، ایران توانست قابلیتهای غنیسازیاش را بازسازی کند.
۵- حملات پهبادی:
تجربه این حملات هم شبیه حملات سایبری بوده است. به عقب راندن چند هفتهای یا چند ماهه قابلیتهای هستهای ایران.
آخرین گزینه همیشه روی میز، حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران است که احتمالا با ترکیبی از حملات سایبری و پهپادی همراه خواهد بود.
گرچه این گزینه روی میز تمام روسای جمهور آمریکا بوده و خواهد بود، اما به نظر میرسد هزینه چنین حملهای، با توجه به اولویتهای استراتژیک ایالات متحده کماکان بیشتر از فوایدش است. در صورت وقوع یک درگیری نظامی حتی محدود، اولویتهای مهمتر آمریکا یعنی حمایت از اوکراین در جنگ با روسیه و همینطور کنترل چین، تحتتاثیر قرار میگیرند.
بنابراین، در شرایط فعلی کم هزینهترین راه جو بایدن برای جلوگیری از بالاتر رفتن تنشها و یا بروز درگیری نظامی هر چند ناخواسته در یکی از مهمترین گوشههای استراتژیک جهان، کنترل سطح تنشها با ایران از طریق دیپلماسی است.
سطح توافق احتمالی، در سایه تجربه برجام
برای بسیاری، توافق و دیپلماسی بین ایران و آمریکا تداعی «برجام» است؛ توافقی که قرار بود سبب شود تا در ازای محدود شدن چشمگیر برنامه هستهای ایران، تیغ تیز تحریمها از روی گردن ایران برداشته شده و اگر ایران به تعهداتش وفادار ماند، طی چند سال، این شمشیر معلق به غلافش برگردد و روابط سیاسی و اقتصادی ایران و غرب نرمال شود. اما این روزها ایران و آمریکا و جهان از چنین توافقی فاصله بسیار گرفتهاند.
شکست برجام و حامیان آن در ایران و قدرت گرفتن راست افراطی، سبب شدت گرفتن روند تغییر رویکرد استراتژیک جمهوری اسلامی، یعنی گردش به شرق و همگامی و همپیمانی با روسیه و چین شد. همکاری ایران با روسیه در جنگ علیه اوکراین نمونه بارز این تغییر رویکرد است. به علاوه، درست است که رهبر جمهوری اسلامی توافق را بدون اشکال دانسته، اما شروطش یعنی حفظ زیرساختهای فعلی هستهای کشور و همینطور رعایت مصوبه مجلس یازدهم (طرح اقدام راهبردی برای لغو تحریمها) در تضاد با هر نوع توافق معنادار است.
در چنین فضایی تنها راه کنترل تنشها نوعی توافق محدود است. به این معنا که دو کشور بپذیرند از اقداماتی که خط قرمز طرف مقابل به حساب میآید، برای مدت مشخصی که احتمالا پایان انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا باشد، اجتناب کنند.
چنین سطحی از توافق احتمالا برای هسته سخت قدرت در ایران هم قابل پذیرش باشد. چراکه هم منابعی هر چند محدود برای تامین غذا و دارو و برخی کالاهای اساسی در اختیار دولت ایران قرار میدهد و در عین حال ترمزی هم بر پیشرفتهای هستهای، توان موشکی و قابلیتهای پهبادیاش نمیکشد. بدین ترتیب اهرمهایی که ایران در نظر دارد در مذاکرات جدیتر و احتمالی آینده برای امتیازگیری استفاده کند پا برجا میماند.
توافق یا تعلیق تنشهای موجود؟
با توجه به همه اخبار و شواهد، تعلیق تنشهای فعلی و موکول کردن حل و فصلشان به زمانی در آینده – یعنی همان توافق محدود – در پی تبادل زندانیان میان ایران و آمریکا، نزدیک و قابل دسترس به نظر میرسد.
اما باید دید که آیا رهبران ایران و آمریکا در نهایت هزینههای سیاسی چنین توافق محدودی را میپذیرند؟ نقش بازیگران منطقهای مانند روسیه و اسرائیل و ذینفعان داخلی این دو کشور در پایداری چنین توافق احتمالی چه خواهد بود؟
سرنوشت برجام با آن همه تعهد و اراده و امید و چشمانداز چنان شد که میدانیم. میتوان انتظار داشت سرنوشت توافق احتمالی محدود پیشرو هم چندان بدون فراز و فرود نباشد.