انقلاب ۵۷ و زنانی که با حجاب به خیابان آمدند و علیه شاه شعار دادند
- نویسنده, سارا افضلی
- شغل, روزنامهنگار
تظاهرات در تهران، دیماه ۵۷
در تصاویر و ویدئوهای به جا مانده از انقلاب ۵۷، کم نیستند زنانی که به رغم آزادی حجاب در آن دوران، با اشکال مختلفی از حجاب اسلامی در تظاهرات علیه نظام شاهنشاهی به خیابان آمدهاند؛ از زنانی که با چادرهای مشکی و صورتی نیمهپیدا، نسخهای سختگیرانه از حجاب را انتخاب کرده بودند تا آنها که از «حجاب اسلامی» به یک روسری ساده رضایت داده بودند.
در تبلیغات رسمی جمهوری اسلامی از انقلاب سال ۵۷، این زنان اکثریت کامل زنان انقلابی آن دوران را تشکیل میدهند. در روایت مخالفان انقلابی این نظام اما، زنان باحجاب و بیحجاب، دوشادوش هم در این انقلاب نقش داشتند و چه بسا در میان نخبگان و دانشجویان، زنان باحجاب، اقلیتی کوچک بودهاند.
اما فارغ از اینکه زنان باحجاب در انقلاب مشارکت بیشتری داشتند یا زنان بیحجاب، آن روزها رهبران انقلابی با این علم که زنان میتوانند جمعیت مخالفان را مضاعف جلوه دهند، تلاش کردند که احساسات ضد رژیم آنها را برانگیزند، اقشار مختلف و عقاید متفاوت را با هم بسیج کنند و تشویقشان کنند در اعتراضها مشارکت کنند.
و اگرچه چنین رویکردی در ارتباط با زنان در میان جریانهای سیاسی سکولار و مشخصا چپگرای ایرانی، رویکرد تازهای محسوب نمیشد، برای بخش سنتی و مذهبی جامعه ایران، تحولی کمسابقه بود؛ تحولی که موجب شد تا برای نخستین بار در تاریخ ایران، بخشی کاملا به حاشیه راندهشده جامعه زنان ایرانی به میدان بیایند.
این گروه از زنان مذهبی نه تنها در جریان انقلاب اسلامی، نقش مهمی بازی کردند، بلکه در دوران استقرار نظام سیاسی «جمهوری اسلامی» و قواعد تبعیضآمیزی که به مدت چهار دهه بر زنان ایرانی حاکم شد نیز نقش موثری داشتند؛ زنانی که زمانی در قرن بیستم با شرایطی روبهرو شده بودند که گویی دیگر هیچ جایی در دنیای «مدرن» ندارند، اما با «نهضت اسلامی» به بازیگرانی قابل اعتنا در تحولات سیاسی – اجتماعی کشورشان تبدیل شدند.
پستوی زنان مذهبی
منبع تصویر، Getty Images
تصویری از دو زن ایرانی در حال خرید که در سال ۱۹۳۶ (۱۳۱۴ و ۱۳۱۵) در مجله آلمانی «برلین مصور» چاپ شد (در ژانویه همین سال قانون کشف حجاب اجرا شد)
بعد از اینکه در ۱۷ دیماه سال ۱۳۱۴، رضاشاه پهلوی در دانشسرای مقدماتی و در جریان جشن فارغالتحصیلی دختران، رسماً بر کشف حجاب فرمان داد، چالشی تازه برای زنانی که در خانوادههایی مذهبی و مردسالار زندگی میکردند شکل گرفت.
در آن دوران بخشی از جامعه زنان که به سنت و دین پایبند بودند یا آنها که تحت سلطه مردان سنتی قرار داشتند، عملاً در خانه محبوس شدند. بسیاری از آنها که توان شاغل بودن داشتند، این امکان را از دست دادند، چرا که تمام ادارات دولتی موظف شدند از ورود زنان محجبه خودداری کنند.
حتی دخترانی بودند که یا نتوانستند به مدرسه بروند یا از همان زمان ترک تحصیل کردند و خانهنشین شدند.
بعداً با لغو این فرمان در دوران محمدرضا شاه، گروهی به مدرسهها و ادارات بازگشتند و در فضاهای عمومی دوباره با چادر و روسری ظاهر شدند.
اما همچنان بخشی از زنان سنتی از حضور در حوزه عمومی امتناع میکردند. و البته بخشی هم از سوی نظام مردسالار حاکم بر خانوادهها و اجتماع پیرامونشان، رخصت بیرون آمدن نداشتند.
بازتر شدن فضای جامعه، دبیرستانهای مختلط دختران و پسران، ارتباط زن و مرد در محیط کار، سینماها، میخانهها و حضور زنان متجدد در کوچه و بازار و خیابان، از جمله دلایلی بودند که موجب شدند تا کماکان بخشی از جامعه ایران، از جریان اصلی تحولات اجتماعی-فرهنگی آن سالها فاصله بگیرد.
تا جایی که حتی گاهی برخی از دختران نخبه ناچار میشدند بعد از دوره ابتدایی ترک تحصیل کنند. و گاهی تنها تحصیلشان منحصر میشد به یادگیری قرآن و احکام در جلسات مذهبی زنانه. و صد البته به خانهداری.
زنان اسلامگرا و جرقه ۴۲
سال ۴۲، نخستین سالی بود که در آن زنان ایرانی حق رای داشتند و این مساله با استقبال زنان روبهرو شد، اما در همان سال، عدهای از زنان مذهبی در قم در حمایت از آیتالله خمینی به خیابان آمدند
سال ۴۲ همانقدر که برای کلیت جریان اسلامگرایی ضدپهلوی اهمیت پیدا کرد، برای زنان اسلامگرا نیز مهم شد.
در مجموعهای که به عنوان «پرونده قیام ۱۵ خرداد» توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، نوشته شده: «در یکی از گزارشهای ساواک از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲آمده است: به قرار اطلاع، مخالفین با جدیت تمام بانوان را تحریک میکنند که دستهبندی کرده، در خیابانها با اطفال کوچک دست به تظاهرات بزنند. در جنوب شهر و محلههایی که اکثراً بیبضاعت و یا زیاد به دینداری مقید هستند، تبلیغات میشود که در صورت اقتضا، با قرآن و تمثال ائمه در خیابانها تظاهرات خواهندکرد.»
زنان قم در روز ۱۵ خرداد آن سال به حمایت از آیتالله خمینی تظاهراتی را صورت دادند.
و در همان آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامی، آمده است: «همزمان با آغاز قیام ۱۵ خرداد از ساعت ۹ صبح آن روز، تعداد زيادی از زنان قمی ضمن برپایی تظاهراتی در مسجد اعظم در حمايت از امام، اجتماع کرده و پس از این که تظاهرکنندگان، وارد صحن شدند و در آنجا تحصن کردند، گروهی از زنان دیگر در حالی که شعارهایی در حمایت از امام سر میدادند، وارد صحن شده و به تظاهرکنندگان پیوستند که در نتیجه آن، هیجان بیشتری در میان مردم ایجاد شد.»
در همین دوره بود که در مساجد و اماکن مذهبی شهرهای مختلف، جلسات مذهبی و فرهنگی مختص بانوان تشکیل شدند. در این جلسات روحانیون زنان را برای فعالیتهای تبلیغی و مذهبی آماده میکردند. یکی از کانونهای فعال هم در مسجد موسی ابن جعفر تهران بود که توسط سید محمدرضا سعیدی خراسانی مدیریت میشد.
علاوه بر آن مدارس مذهبی شیعی مثل «جامعه تعلیمات اسلامی» به مدیریت عباسعلی قرائتی سبزواری، معروف به اسلامی، برای فعالیتهای تبلیغی و دینی علیه سیاستهای ضد پهلوی تأسیس شد. و همچنین چند حوزه علمیه در قم و مشهد و اصفهان مختص تحصیلات زنان دایر شدند.
یکی از آنها مدرسه علمیهای به نام «مکتب فاطمه» بود که گفته میشود تا هزار طلبه زن داشت. این موسسه دینی در سال ۱۳۴۶ آغاز به کار کرد و بانی آن «مجتهده امین» بود. نام کامل او « سیده نصرتبیگم امین» بود؛ کسی که به نوشته دانشنامه اسلامی، به رغم زن بودن، از آیتالله محمدباقر اصطهباناتی، اجازه اجتهاد گرفته بود. او تربیت نسلی از زنان آشنا به مبانی دینی و مذهبی و انقلابی را برعهده داشت.
زنان مذهبی و انقلاب ایران
زنان در یک تظاهرات علیه نظام شاهنشاهی در شهریور ۵۷
در سال ۱۳۵۶ و حتی قبل از اینکه بعد از انتشار یک مقاله اعتراضهای سراسری آغاز شود، زنان مذهبی به یک اقدام اعتراضی مهم دست زدند.
این زنان در مشهد، در روز ۱۷ دیماه (یعنی همان روزی که مقاله در روزنامه اطلاعات منتشر شد) اولین قدم اعتراضی خود را به نشان دادن مخالفتشان با کشف حجاب اختصاص دادند.
در جریان این اقدام اعتراضی، هنگامی که مراسم و جشن در حال برگزاری بود، حدود ۱۲۰ نفر از زنان در اعتراض به مراسم در خیابانهای خسروی نو، شاهرضا و نادری دست به تظاهرات زدند. تا این که مأموران امنیتی در نزدیکی میدان شهداء آنها را پراکنده کردند.
کمی بعد در تاریخ دوم بهمن ماه ۱۳۵۶، آیتالله خمینی به صراحت از اهمیت حجاب در برنامههای سیاسیاش صحبت کرد و حتی پیش از سقوط نظام شاهنشاهی، در جملهای تبلیغاتی، حجاب را عاملی دانست که در نهایت به پیروزی انقلاب منجر خواهد شد. او گفت: «ملتی که زنان محترمش با نشان دادن انزجار از رژیم شاه با حجاب تظاهرات میکنند، چنین ملتی پیروز خواهد شد.»
به مرور و در طی ماههای آینده او بارها به حضور زنان سنتی و خانهدار در تجمعات اصرار کرد و آن را واجب خواند.
مرتضی مطهری در همان دوران به هدایت و نقش آیتالله خمینی در فعال کردن زنان مذهبی اینگونه اشاره میکند: «در سفری که خود ما رفتیم پاریس، ایشان با آن تیزهوشی و دوربینیای که دارند صریحاً و اکیداً گفتند ( قبلا هم گفته بودند.) شرکت خانمها در تظاهرات و راهپیماییها، ولو با منع صریح پدران و شوهرانشان مواجه شوند، واجب است. شوهرها و پدرها حق ندارند که مانع شرکت این ها بشوند.»
او حضور زنها را تا آنجایی ضروری و لازم دانست که به گفته او دستور قطعی اسلامی درباره «مطیع بودن بیقید و شرط زن در برابر پدر و شوهر» در مساله مخالف با رژیم شاهنشاهی و همراهی با آیتالله خمینی، باطل است؛ مسأالهای که در فقه و حقوق اسلامی تحت عنوان «قوّامیت» آمده و بر اساس آن برتری و سیطره مرد بر زن، «قائم بر او در تأدیب و نظارت بر انجام واجبات و تکالیف» است.
منبع تصویر، Getty Images
تظاهرات در حمایت از خمینی در شهریور ۵۷
این در حالی بود که اکثریت روحانیون اصولی سنتیتر که پیرو مراجع تقلیدی غیر از آیتالله خمینی بودند، اجازه حضور زنان و دختران خانه نشین مذهبی خود را در تظاهرات ندادند.
این موضوع به حدی در جریان تبلیغات سیاسی آیتالله خمینی اهمیت داشت که او چندین بار به مناسبتهای مختلف به مساله اهمیت نقش زنان در «مبارزه» اشاره کرد و حتی برخی همفکران انقلابیاش مانند مرتضی مطهری، حضور زنان در انقلاب اسلامی را یک دستاورد مهم ارزیابی کردند.
خمینی در سخنرانی نوفل لوشاتو، به تاریخ بیستم مهرماه ۱۳۵۷ که به مناسبت «روز چهلم شهدای ۱۷ شهریور» انجام داد، گفت: «شما در چه تاریخی چنین دیدهاید؟ امروز زنهای شیردل طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان مسلسل و تانک میروند، در کدام تاریخ چنین مردانگی و فداکاری از زنان ثبتشده است.»
او کمی بعدتر در مصاحبهای با مجله «القومی العربی» که در روز ۲۰ آبان منتشر شد نیز گفت: «در تظاهرات خیابانی زنان ما، بچههای خردسال خود را به سینه فشرده، بدون ترس از تانک و توپ و مسلسل، به میدان مبارزه آمدهاند. جلسات سیاسیای که زنان در شهرهای مختلف ایران، برپا میکنند کم نیست، آنان نقش بسیار ارزندهای را در مبارزات ما ایفا کردهاند.»
مطهری نیز در کتاب «آینده انقلاب اسلامی» که بخشی از سخنرانیهایش بعد از پیروزی انقلاب و در فروردین ۱۳۵۸ در انجمن اسلامی پزشکان و در محل مسجد الجواد تهران است، درباره موضوع نقش زن در جمهوری اسلامی میگوید: «به نظر می رسد اینچنین نقش تاریخی برای زن در جهان بیسابقه است. در تاریخ اسلامِ خودمان تنها در صدر اسلام است که میبینیم بانوان نقش مؤثری از نظر سیاسی یا نظامی یا فرهنگی ایفا کردهاند… و به همین جهت ایجاب می کند که تحقیق کنیم چه عواملی موجب گشت که زن بار دیگر در صحنه تاریخ ظاهر شود و تاریخ را از مذکر بودن محض خارج کند و آن را مذنّث (مذکر ـ مؤنث) نماید.»
زنان «مومن» و «محترم»
حمایت برخی زنان از «جمهوری اسلامی» در فروردین ۵۸
از اینجا بود که خمینی، بارها و بارها، همزمان که بر آغاز محدودیتهای تازه برای تمامی زنان تاکید داشت، تلاش میکرد زنان را به همراهی با انقلاب و «جمهوری اسلامی» تشویق کند؛ زنانی که البته از نگاه او، همگی حجاب اسلامی بر سرداشتند و او آنها را «مومن» و «محترم» توصیف میکرد.
از آن جمله، او در همان ماههای نخست پیروزی انقلاب سال ۵۷ در سخنرانیها و مصاحبههای مختلف گفت:
- ما نهضت خودمان را مرهون زنها میدانیم.
- مردها به تبع زنها در خیابانها میریختند، تشویق میکردند زنها مردان را، خودشان در صفهای جلو بودند.
- در نهضت ما زنها پیشقدم بودند.
- این خانمها بودند که وقتی به خیابانها ریختند و فریاد زدند، مردها را تشجیع کردند و قدرتهای آنها را چند مقابل کردند.
- شما علاوه بر اینکه خودتان را قدرتمند کردید، دیگران را هم قدرتمند کردید.
- زنان هستند که میتوانند با قیام خود، مردان را به میدان بکشند.
- شما خواهران اسباب این شدید که برادرها هم جرأت پیدا بکنند.
در همراهی زنان مذهبی با انقلاب اسلامی و بعد از آن، حمایتشان از شخص آیتالله خمینی، محبوبیت او و به اصطلاح شخصیت «کاریزماتیک» این روحانی نقشی کلیدی داشت.
با این حال قطعا زنان مذهبی خود نیز در این تحول تاریخی، عاملیت داشتند؛ عاملیتی که در تحولخواهی بخشی از جامعه سنتی ایران ریشه داشت و میتوانست آنها را اینگونه از زمین بلند کند و به کنش وادارد.
آنها در واقع در همراهی با «نهضت اسلامی» آیتالله خمینی بود که احساس کردند میتوانند برای دینی که تا پیش از این با نماز، روزه و قرآنخوانی ادای واجبات کرده و در جلسات روضهخوانی اشکها ریخته بودند، کاری جز این بکنند.