اپرای هزار خورشید تابان؛ «نخواستم چهره‌ای مظلوم از زن به نمایش بگذارم» ‌‌‌

0 4


هزار خورشید تابان

منبع تصویر، Sunny Martini

توضیح تصویر،

صحنه‌ای نمایش که دو شخصیت اصلی را کنار هم نشان می‌دهد

«هزار خورشید تابان» که شانزده سال پیش در قالب یک رمان منتشر شد و توجه جهانی جلب کرد،‌ اکنون در قالب یک اپرا روی صحنه تئاتر شهر سیاتل در آمریکا به نمایش درآمده است.

خالد حسینی، در این رمان به داستان غم‌انگیز دو زن و دشواری‌های آن‌ها در افغانستان پرداخته است که رویدادهای آن در برهه زمانی چند دهه منتهی به حاکمیت و سپس سرنگونی دور اول طالبان و بعد ورود آمریکا و کشورهای غربی به این کشور اتفاق می‌افتد.

آنچه که قرار بود نمونه‌ای از «گذشته» تلخ و تاریک زنان باشد، با بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱ و اعمال دوباره قوانین سختگیرانه و «زن‌ستیزانه»، به روایتی از وضعیت حاضر زنان مبدل شد؛ «دژاوویی ظالمانه‌» که تصورش برای بسیاری حتی دشوار بود.

هرچند کار ساخت تئاتر اپرایی «هزار خورشید تابان» که اقتباسی از همین رمان است، چند سال قبل آغاز شده بود. اما رویا سادات، کارگردان این نمایش در صحبتی با من گفت، تحول اخیر در افغانستان باعث شد این نمایش معنی جدیدی برای او پیدا کند و سپس مقاومت زنان در برابر سرکوب طالبان، انگیزه بیشتری به او داد:

« وقتی کارم را روی این اپرا اغاز کردم هنوز طالبان کشور و مردمم را گروگان نگرفته بودند. من فکر می کردم تاریخی را روایت می‌کنم که دیگر نیست. در اولین جلسه حضوری کاری‌ام در سیاتل بودم که متاسفانه این تاریخ سیاه دوباره برای زنان در کشورم تکرار شد برای همه ما.»

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

رویا سادات، کارگردان این نمایش می‌گوید تحول اخیر در افغانستان باعث شد این نمایش معنی جدیدی برای او پیدا کند

وقتی خبر بازگشت طالبان به قدرت بسیاری در جهان را شوکه کرد، رویا سادات در آمریکا به‌سر می‌برد. او رفته بود که پس از تکمیل یک کار هنری برگردد و به فعالیت در کشور خود ادامه دهد. او هرگز فکر نمی‌کرد بازگشتی درکار نخواهد بود یا دیگر عرصه‌ای برای هنر و کار او در افغانستان وجود نخواهد داشت. پذیرفتن این واقعیت برای کسی که سال‌ها در عرصه سینما فعال بود، خانه بزرگ فیلم و سینما در کابل داشت، فیلم و سریال‌های تلویزیونی ساخت و بنیان یک جشنواره سینمایی ویژه زنان در هرات را گذاشت، دشوار بود:

« نهادی که حاصل بیست سال زحمت و تلاش من و خواهرم، الکا و همسرم عزیز دلدار بود را رها کردیم. هر کدام از همکاران ما در یک گوشه دنیا افتادند.»

رویا سادات همزمان مسئولیت کاری را به عهده گرفته بود که با تجارب هنری قبلی او فرق داشت و چالش او اینبار ارائه یک نمایش در فضایی کاملاً متفاوت برای مخاطبان غربی بود.

«این اپرا را دوست داشتم با سبک هنری مدرن بسازم. از زیبایی‌های نمایشی فانتزی، انتزاعی و اکسپرسیونیسم استفاده کنم. دنیای جادویی زیبایی با این قصه بسازم و اما بعد از آمدن دوباره طالبان تصمیم گرفتم ساختار ریالیسم را دنبال کنم. خواستم زجر امروز زن افغانستان را در همان جغرافیایی که هست به تصویر بکشم. این تغییر در سبک و روال کارم تاثیر گذاشت. در انتخاب رنگ‌ها، نورها و طراحی لباس، میزانسن‌ها و حتی در ساخت‌های صحنه‌هایم تاثیر گذاشت. من در وضعیت روحی بسیار آشفته کارهای عملی را آغاز کردم. در هر صحنه گویا خودم را می‌دیدم و هزاران لیلا و مریمی را می‌دیدم که امروز اسیرند.»

«نخواستم از زن چهره‌ای مظلوم به نمایش بگذارم»

منبع تصویر، Sunny Martini

توضیح تصویر،

اپرا یک هنر نمایشی و ترکیبی از هنرهای مختلف مثل موسیقی، ادبیات، طراحی و کارگردانی است. در این ژانر موسیقی و متن آن که به صورت ویژه‌ای روی صحنه خوانده می‌شود، داستان نمایش را هدایت می‌کند.

«هزار خورشید تابان» قصه اندوهناک لیلا و مریم است. دو زن متعلق به دو نسل متفاوت که هر دو مجبور به ازدواج با مردی به نام رشید می‌شوند. در پایان، مریم که برای نجات جان لیلا، رشید را به قتل می‌رساند، به دست طالبان اعدام می‌شود.

شیلا سیلور، آهنگساز آمریکایی که برای ساخت موسیقی این اپرا هشت سال کار کرده، خواسته با استفاده از ابزار موسیقی شرقی، به خصوص موسیقی کلاسیک هندی روایت آن را تاثیرگذارتر کند. او می‌گوید وقتی رمان «هزار خورشید تابان» را خواند، شیفته شخصیت‌های اصلی آن (مریم و لیلا) شد: «من از شجاعت و فداکاری آنها به یکدیگر الهام گرفتم». او از آغاز مطمئن بود که این داستان ظرفیت مبدل شدن به یک اپرا را دارد. استیون کیتساکوس نیز متن اپرا را با اتکا به داستان اصلی نوشته است. هر دو تلاش کرده‌اند در کار خود شرق و غرب را باهم آشتی دهند.

موسیقی و زن دو محور اصلی این نمایش است که در جهان واقعی، امروز هر دو را طالبان از صحنه عمومی افغانستان حذف کرده‌اند.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

شیلا سیلور، آهنگساز آمریکایی که برای ساخت موسیقی این اپرا هشت سال کار کرده، خواسته با استفاده از ابزار موسیقی شرقی، به خصوص موسیقی کلاسیک هندی روایت آن را تاثیرگذارتر کند

رویا سادات که خود زن بودن در افغانستان را با تمام وجود تجربه کرده،‌ اما نخواسته سیمای زنان در این نمایش، چهره‌ای «مظلوم و ناتوان» باشد.

او می‌گوید: «کتاب هزار خورشید تابان داستان جذابی دارد. تنها روایت رنج وسختی‌های زندگی زنان نیست. داستان ایستادگی، مقاومت و قدرت زن نیز است من این بعدش را زیاد دوست دارم و در اپرا نیز شخصیت‌ها را بر محور همین فرایند چیدم. زن افغانستان در داستان‌ها همیشه به عنوان قربانی بیشتر مورد بحث است، در حالی که در این داستان مخصوصاً در اپرا که اقتباسی از اصل است شما زن مقاوم، فدا کار، عاشق و قهرمان واقعی را می‌بینید.»

خانم سادات برای نمونه یکی از اوج‌های داستان را مثال می‌آورد که در آن ایستادن در برابر ستم جنسیتی قربانی می‌گیرد: «مریم جانش را برای لیلا فدا می‌کند…این دو شخصیت در داستان، تمام نظام مرد‌سالارانه را به چالش می‌کشند. ایستادگی شان از درون واقعیت‌های زندگی شان زیبا، باورپذیر و قدرتمند است.»

منبع تصویر، Roya Sadat

توضیح تصویر،

رویا سادات می‌گوید قبل از این نمایش در طول دو سال با «بی‌خوابی‌ها و فشارهای فراوان اما با هیجان و امید و عشق» به آن پرداخت.

رویا سادات قبل از این نمایش در طول دو سال با «بی‌خوابی‌ها و فشارهای فراوان اما با هیجان و امید و عشق» به آن پرداخت. او از تجارب سینمایی خود استفاده کرد و مهارت‌هایی را هم مجبور بود فرابگیرد. چون افغانستان هیچ وقتی اپرا نداشته است و شاید به همین دلیل است که تقریباً تمام بازیگران این نمایش آمریکایی هستند.

حضور حدود سه هزار نفر در سالن در روز نخست نمایش (۲۵ فبروری/فوریه) و کف‌زدن‌های ایستاده پی‌هم مخاطبان در پایان این اپرای حدود سه‌ساعته، نشان‌دهنده این بود که زحمات او بی‌نتیجه نبوده است.

«دوصد خورشیدرو افتاده در هر پای دیوارش»

توضیح ویدئو،

اپرای «هزار خورشید تابان» بتازگی در شهر سیاتل آمریکا به روی صحنه رفته است

فرحناز فروتن، فعال رسانه‌ای که در بحبوحه ترور شدن فعالان مدنی و حقوق بشری قبل از بازگشت طالبان در به افغانستان به آمریکا مهاجرت کرد، در گفتگویی با بی‌بی‌سی تجربه خود از تماشای این نمایش را چنین توصیف می‌کند:

«آنقدر تحت تاثیر صحنه‌ها رفته بودم که عینکم را گم کردم. در بخشی از نمایش پدر لیلا تصمیم به مهاجرت می‌گیرد، او می‌گوید: چه را می‌تواند با خود ببرد؟ حتی کتاب هایش را نمی‌تواند با خود داشته باشد، دیوان تبریزی را بر می‌دارد، به آن ها نگاه می‌کند. شروع به خواندن شعری برای کابل می کند…برای من صحنه تلخی بود و نتوانستم جلو گریه‌ام را بگیرد.»

خالد حسینی نام کتاب «هزار خورشید تابان» را از ترجمه انگلیسی بیتی از یک قصیده‌ صائب تبریزی درباره کابل گرفته است که با «خوشا عشرت‌سرای کابل و دامان کهسارش/که ناخن بر دل گل می‌زند مژگان هر خارش» شروع می‌شود و در جایی به این بیت می‌رسد: حساب مه‌جبینان لب بامش که می‌داند؟/دوصد خورشیدرو افتاده در هر پای دیوارش» که این «دوصد خورشیدرو» در نسخه انگلیسی معادل «هزار خورشید تابان» ترجمه شده است.

منبع تصویر، Philip Newton

توضیح تصویر،

از چپ: فرحناز فروتن، خالد حسینی، کریستینا شپلمن، رویا سادات و راشد الوان

از نظر فرحناز فروتن اوج این نمایش همدست شدن دو زن بود، دو شخصیت اصلی داستان که سرنوشت مشترکی را پشت سرگذرانده بودند:

«این صحنه پس از صحنه‌های مکرر ظلم و تلخی، شور کف زدن‌های تماشاچیان را به همراه داشت. اوج اوپرا برای من همین لحظه بود. لحظه‌ای که دو زن متحد می‌شوند برای نجات یکدیگر و گروه خود را شکل می‌دهند. جان‌فشانی مریم و ایستادگی لیلا یکباره نقش مظلوم‌نمایانه را از چهره زن درافغانستان پایین می‌کشد. لیلا در هر قدم با آن که می‌شکند مبارزه می‌کند و مقاومت می‌کند. تلاش می کنند. چیزی که داستان واقعی امروز ما است. دختران و زنانی که امروز در درون افغانستان اعتراض می‌کنند و حق شان را برای ابتدایی‌ترین حقوق انسانی می‌خواهند.»

ایجاد ترحم یا درک فرهنگی و سیاسی؟

درباره این نمایش نقد و نظرهای زیادی در رسانه‌های آمریکایی و غربی مطرح شده است که در بیشتر موارد به ارتباط آن با وضعیت کنونی افغانستان اشاره یا تمرکز شده است. چیزی که به نظر منتقدان، سنجش ابعاد هنری آن را ممکن است تحت الشعاع قرار داده باشد.

حسین دانش، منتقد هنری با آن که تلاش و کار خانم سادات به عنوان یک کارگردان را می‌ستاید، اما می‌گوید کار با بازیگران اپرا، آهنگساز و طراح صحنه برای او یک تجربه کاملاً تازه است. به نظر او انتخاب رمان «هزار خورشید تابان» به دلیل نوع روایت، تعدد مکان‌ها وشخصیت‌ها و غیرموسیقیایی بودن ساختار آن، برای اپرا دشوار است. او نقدی هم بر داستان این رمان دارد و بر این نظر است که در پایان داستان آن آمریکا و غرب به عنوان «نجات‌دهنده» جلوه داده شده است و خالد حسینی نگاه منتقدانه به غرب ندارد.

منبع تصویر، Sunny Martini

آقای دانش درباره نمایش اقتباسی آن به این باور است که: «باز‌روایت قصه‌ای از افغانستان بر صحنه اپرا در غرب، از منظر تجربه هنری و شخصی هنرمند، کار تازه و درخور توجه است. از منظر انعکاس قصه‌ای از افغانستان و یا شرق روی صحنه تئاتر و اپرا هم قابل توجه است. اما باید دید این باز‌روایتی از درد و اندوه، چه تاثیری بر مخاطب غربی دارد؟ آیا فقط ترحم ایجاد می‌کند یا می‌تواند به فهم و درک عمیق فرهنگی و سیاسی تبدیل شود.»

اپرا یک ژانر هنری کاملاً غربی است و برای بیان همه‌جانبه داستانی درباره یکی از سنتی‌ترین کشورهای جهان در این ژانر شاید ابزار کافی یا هم مرتبط را نداشته باشد، اما شاید بسیاری را به درنگ به موضوع آن فرابخواند. هرچند آقای دانش به این باور است که این قالب هنری فراگیر نیست:

«اپرا هنر بسیار پرهزینه است و مخاطب اپرا در غرب طبقه ثروتمند هستند. به نظر من این اثر برای مخاطبان غربی روی صحنه رفته است. ازین‌رو، جای طیف وسیعی مخاطب داخلی و فارسی‌زبان برای تماشای اثر و ایجاد ارتباط با آن به زبان فارسی خالی است.»شاید به همین دلیل است که فرحناز فروتن می‌گوید گریستن تماشاچیان در صحنه‌هایی را کاملاً درک می‌کرد، اما خندیدن برخی در مواردی مثل وقتی بازیگر می‌گوید «تابستان گرم است و برق نیست» برای او قابل درک نبود و به گفته او شاید مواردی از روایت‌های افغانستان در عصر امروز «یک کمدی تراژیک» است.

منبع تصویر، Sunny Martini

لیمه آفشید، شاعر و فعال فرهنگی که پس از بازگشت طالبان مجبور به مهاجرت به آمریکا شد، نیز به تماشای این اپرا رفته بود و صحنه‌ها حسرت‌های انبارشده و امیدهای هدر رفته را در دل او زنده کرد و همذات‌پنداری که با اشک همراه بود: «این‌ اپرا، نمایش محض نبود، فلاش‌بکی بود از تاریخ آشفته‌ای که افتاده روی دور تکرار و تمام نخواهد شد. نسل در نسل، امید است و یاس است و سقوط است و استخوان‌هایی که خرد می‌شود… چشمان بسیاری این روایت را با گریه دنبال می‌کردند، نه تنها برای آنچه در سالن نمایش اتفاق می‌افتاد، بل بیشتر برای هزاران خورشید تابانی که با سقوط دوباره‌ کابل، در تاریک‌خانه‌ها دفن شدند.»

رویا سادات تلاش کرده نگاه «سیاه و سفید و ناآشنا»ی مخاطبان غربی به افغانستان را با نمایش دادن «موسیقی و زن و زندگی و رنگ و عشق و معماری» در دوره‌های مختلف تاریخ این کشور تغییر دهد و همچنین سرسختی و پیکار زنان آن را با حسی عمیق که خودش به عنوان زنی از افغانستان داشته، نشان دهد. برای او این صحنه جدا از بیان هنری یک روایت فرصتی برای بازتاب صدای میلیون‌ها زنی هم بوده است که اکنون حق کار، حق خلاقیت هنری و بالاخره حق حرف زدن درباره خودشان از آن‌ها سلب شده‌ است.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

صحنه‌ای از نمایش هزار خورشید تابان

منبع تصویر، Sunny Martini

منبع تصویر، Sunny Martini



Source link

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.