به دنبال بازگشت باشکوه مثل مورینیو؛ از امیر قلعهنویی چه میدانیم؟
- نویسنده, بهروز شریف
- شغل, خبرنگار
بازگشت امیر قلعهنویی به نیمکت تیم ملی پس از ۱۵ سال؛ اتفاقی که فوتبال ایران را به شدت تحت تاثیر قرار داده است، به خصوص که از سال ۲۰۱۱ به این سو تیم ملی ایران سرمربی داخلی نداشته است.
در سال ۲۰۱۱ پس از پایان همکاری فدراسیون فوتبال با افشین قطبی به دنبال حذف در مرحله یکچهارم نهایی جام ملتهای آسیا مقابل کره جنوبی، کارلوس کیروش هدایت تیم ملی را به عهده گرفت و از آن روز کیروش، مارک ویلموتس، دراگان اسکوچیچ و دوباره کیروش هدایت تیم ایران را به عهده داشتهاند.
امیر قلعهنویی درحالی برای دومین بار هدایت تیم ایران را پذیرفته که در دوره قبلی حضورش تیم ایران در بازیهای رسمی طی ۹۰ دقیقه نباخت و به دنبال شکست در ضربات پنالتی در یکچهارم نهایی جام ملتهای ۲۰۰۷ آسیا این مربی برکنار شده بود؛ تصمیمی که سالها در مصاحبههای متعدد قلعهنویی، نکتهای برای انتقاد از فدراسیون وقت فوتبال در سال ۲۰۰۷ بود.
همین امروز علی کفاشیان در مصاحبهای گفته: «قلعه نویی همیشه از من گله میکرد که حق من را خوردهاید، هر وقت ما را میدید، گلایه میکرد که چرا من را سرمربی تیم ملی نگذاشتهاید. امروز این فرصت به دست آمده است و امیدوارم در کارش موفق باشد.»
حالا قلعهنویی درحالی به خواسته چندین سالهاش رسیده که ۳ سال پیش هم وقتی سرمربی سپاهان بود، در آستانه سرمربیگری تیم ملی ایران قرار گرفته و از سوی فدراسیون برای جانشینی ویلموتس انتخاب شده بود اما مدیریت کارخانه فولاد سپاهان در آخرین لحظات با جدایی او از باشگاه سپاهان مخالفت کرد تا رسیدن قلعهنویی به هدف بزرگش، حدود ۳ سال عقب بیفتد.
اما امیر قلعهنویی از منظر فنی چگونه مربیای است؟
دوره اول؛ تاکید روی ۲-۵-۳ و مبارزه با بازیکنسالاری
دوره مربیگری حرفهای قلعهنویی را میتوان به ۳ بخش تقسیم کرد. دوره اول کاری او از زمان سرمربیگری برق تهران، استقلال اهواز، استقلال تهران و تیم ملی را دربرمیگیرد یعنی از اواخر دهه ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۶.
در این دوره با یک مربی جسور و هجومی مواجه هستیم که متاثر از ارائه فوتبال هجومی و فیزیکی که متناسب با الگوی مسلط بر سطح اول فوتبال ایران و درخشش پرسپولیس با سرمربیگری علی پروین با همین شکل بازی بود، خیلی زود قلعهنویی را به سرمربیگری استقلال تهران رساند.
قلعهنویی از ابتدای فصل ۸۳-۱۳۸۲ درحالی از سوی محمد قریب، مدیرعامل وقت استقلال، به عنوان سرمربی این تیم انتخاب شد که در همان ابتدا اعلام کرد برای رساندن استقلال به قهرمانی لیگ برنامهای سه ساله دارد و اتفاقا در سال سوم هم استقلال را قهرمان ایران کرد.
در این سه سال بازی با سیستم ۲-۵-۳ متمرکز بر پیستونهای کناری سرعتی و مهاجمان بلندقامت و رویکرد تهاجمی، از اصول بازی استقلال بود که اتفاقا تیم قلعهنویی را بسیار شبیه پرسپولیس اواخر دهه ۱۳۷۰ با علی پروین کرده بود.
اما جدا از شکل بازی استقلال، تغییرات اساسی که قلعهنویی با ورود به این تیم در فهرست نفرات تیمش ایجاد کرد، قابل توجه است.
چندین بازیکن اسم و رسم دار (چند نفر با نظر مستقیم قلعهنویی) مثل هادی طباطبایی، مهدی هاشمینسب، سهراب بختیاریزاده و علی موسوی با ورود قلعهنویی به استقلال، از این تیم جدا شدند و در نقطه مقابل بازیکنان جوانی مثل وحید طالبلو، پیروز قربانی، امیرحسین صادقی، رضا عنایتی و سیاوش اکبرپور به استقلال پیوستند و جایگاه ویژهای در ترکیب این تیم پیدا کردند.
درواقع در کنار اصرار قلعهنویی به بازی با سیستم ۲-۵-۳ و استفاده از پیستونهای سریع، باید تاکید او روشی مبارزه با بازیکنسالاری، کنترل تمامعیار رختکن و استفاده از بازیکنان جوان را هم به اصول کار او اضافه کنیم.
استقلال در فصل اول و دوم سرمربیگری قلعهنویی در کورس قهرمانی بود اما در روزهای پایانی قافیه را به ترتیب به پاس و فولاد باخت.
در فصل سوم اما استقلال درحالی که کاملا با ایدههای قلعهنویی سازگار شده بود، با درخشش عنایتی و اکبرپور برای اولین بار قهرمان لیگ برتر ایران شد؛ اتفاقی که همزمان شد با پایان جام جهانی ۲۰۰۶ و پایان قرارداد برانکو ایوانکوویچ با فدراسیون فوتبال ایران.
در این شرایط قلعهنویی به سرمربیگری تیم ملی رسید و با شعار «خرد جمعی» کوشید فضای تیم ملی را هم مثل آنچه در استقلال انجام داده بود، تغییر دهد و خود را برای موفقیت در جام ملتهای ۲۰۰۷ آسیا آماده کند.
مورد ویژه تیم ملی ۲۰۰۷
قلعهنویی در ۴۴ سالگی هدایت تیم ملی را به عهده گرفت و به این ترتیب یکی از جوانترین سرمربیان تاریخ تیم ایران بود.
او کوشید از یک سو تعداد زیادی دستیار در حوزههای مختلف را در کادرفنی و مدیریتی تیم ملی کنار خود داشته باشد و از سوی دیگر سعی کرد چند شخصیت از اردوی پرسپولیس را هم کنار خود داشته باشد تا در دورانی که موازنه میان آبی و قرمز در تیم ملی برای مردم و رسانهها مهم بود، این توازن را در تیم ملی برقرار کند.
منصور ابراهیمزاده، ناصر ابراهیمی و افشین پیروانی نامهای برجستهای بودند که در آن دوره کنار قلعهنویی قرار گرفتند تا تیم ملی در پروژه جام ملتهای آسیا رو به جلو حرکت کند؛ رویکردی که در عمل چندان موفق نبود.
هرچند ایران در مرحله گروهی ۷ امتیاز گرفت و مقابل کرهجنوبی هم در ضربات پنالتی شکست خورد اما قلعهنویی در جریان ۴ بازی بارها سیستم بازی و ترکیب تیم ایران را تغییر داد و مبنای نقد منفی رسانهها که در برکناری قلعهنویی نقش ویژه داشت نیز همین تغییرات زیاد بازی به بازی، آن هم در تیمی پرستاره بود که علی کریمی، مهدی مهدویکیا، جواد نکونام و آندرانیک تیموریان را داشت.
به نظر میرسد قلعهنویی به دلیل مسلط نشدن کامل بر رختکن تیم ملی یا وسواس فنی یا هر دو این عوامل، نتوانست امضای روشن خود را پای عملکرد فنی تیم ملی، آنطور که در بازی استقلال دیده میشد، بگذارد؛ چیزی که در گفتههای برخی کارشناسان فوتبال ایران در آن روزها تعبیر شد به: «سوزاندن یک مربی جوان، با انتخاب زودتر از موعد مناسب برای سرمربیگری تیم ملی.»
دوره دوم؛ درخشش در سپاهان، صعود به نیمهنهایی لیگ قهرمانان
دوره دوم از همینجا شروع میشود؛ پایان همکاری با فدراسیون فوتبال، به عهده گرفتن سرمربیگری مس کرمان و در ادامه کار در سپاهان، تراکتور و استقلال؛ دورهای که از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۲ را پوشش میدهد و برای قلعهنویی سرشار بود از موفقیت.
قلعهنویی در مس کرمان جانشین فرهاد کاظمی شد و نتایج خوبی با این تیم گرفت و در تراکتور هم موفق شد برای نخستین بار این تیم را به مقام نایبقهرمانی برساند و سهمیه حضور در لیگ قهرمانان را برای این باشگاه به دست بیاورد؛ نتایجی که برای بازگشت به نیمکت استقلال کافی بود.
قلعهنویی این بار برای قهرمان کردن استقلال نیاز به برنامه سه سال نداشت. او در فصل ۸۸-۱۳۸۷ درحالی استقلال را قهرمان کرد که هنوز چند بازیکن برجسته مثل طالبلو، قربانی و صادقی که در دوره قبلی حضورش در استقلال در این تیم جا افتاده بودند، در ترکیب استقلال حضور داشتند و مهرههای تازهای مثل حسین کاظمی، آرش برهانی و هاشم بیکزاده هم زیر نظر قلعهنویی رشد فنی محسوس کردند.
استقلال با قلعهنویی در فصل ۸۸-۸۷ بسیار نزدیک به همان دوره اول سرمربیگری او بازی میکرد اما پیشنهاد ویژه سپاهان در تابستان ۱۳۸۸ هم موفقیتهای حرفهای تازهای برای قلعهنویی به همراه داشت و هم قرار بود تحولات فنی در فوتبال این مربی شکل بگیرد.
در سپاهان دو فصل رویایی انتظار قلعهنویی را میکشید؛ یک باشگاه متمول که حاضر بود هزینه زیادی کند تا در لیگ برتر به قهرمانی برسد.
قلعهنویی درحالی دو بار پیاپی سپاهان را به قهرمانی لیگ رساند که از ستارگان خارجی مثل عماد رضا و ابراهیم توره در ترکیب خود استفاده میکرد و تغییراتی در شکل فوتبال قلعهنویی نسبت به دوره اول مربیگری او دیده میشد.
قلعهنویی در سپاهان هم به انعطاف فرمی رسید و هم در کنترل یک رختکن پرستاره، مهارت ویژه خود را نشان داد؛ چیزی که باعث شد باشگاه تراکتور از اختلاف جدی میان مدیریت باشگاه سپاهان با قلعهنویی استفاده کند و این مربی را به تبریز ببرد.
مقام دومی در لیگ برتر با تراکتور ناکامی محسوب نمیشد و بار دیگر باشگاه استقلال برای چندمین بار در تابستان ۱۳۹۱ قلعهنویی را به این تیم برگرداند.
در فصل ۹۲-۱۳۹۱ استقلال قلعهنویی به کلی متفاوت از استقلالهای قبلی بود؛ تیمی پرستاره که اغلب با سیستم ۱-۳-۲-۴ بازی میکرد و با هافبکهای ماهر مثل نکونام، مجتبی جباری، فریدون زندی و آندرانیک تیموریان بر جریان اغلب بازیهای لیگ مسلط میشد.
قلعهنویی این بار استقلال را به قهرمانی لیگ رساند و در لیگ قهرمانان آسیا هم تا نیمهنهایی پیش رفت؛ چیزی که مهمترین دستاورد فنی بینالمللی او محسوب میشود.
دوره سوم؛ آغاز افت فنی و کمصبری
هرچند قلعهنویی در بازگشت به استقلال بار دیگر قهرمان لیگ شد اما از آغاز فصل ۹۳-۱۳۹۲ افت فنی و چالشهای ویژه در رختکن استقلال شروع شد و کار را به جایی رساند که باشگاه استقلال قرارداد قلعهنویی را در پایان فصل ۹۴-۱۳۹۳تمدید نکرد و او از استقلال جدا شد؛ فصلی که با قهرمانی سپاهان و حضور استقلال در جایگاه ششم جدول به پایان رسید و عملا بدترین کارنامه قلعهنویی در ادوار مختلف لیگ به عنوان سرمربی ثبت شد.
این درواقع آغاز دوره سوم سرمربیگری قلعهنویی است که تا امروز ادامه دارد؛ دورهای که در آن مهمترین پروژه «چالش بازگشت فنی پس از افت شدید» است.
میتوان افت قلعهنویی را با افت ژوزه مورینیو از سال ۲۰۱۶ مقایسه کرد. مربی پرتغالی پس از حدود ۱۲ سال درخشش در سطح اول مربیگری فوتبال اروپا، درست زمانی دچار افت شد که چلسی را در بازگشت به این تیم قهرمان لیگ برتر کرده بود.
اما از تابستان ۲۰۱۶ نمایش و نتایج تیم او افت شدید کرد، تا جایی که مورینیو از سوی رومن آبراموویچ برکنار شد و پس از آن در منچستریونایتد و تاتنهام هم خبری از تکرار موفقیتهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵ نبود.
کمصبری و شکننده شدن روابط با بازیکنان بزرگ دو ویژگی برجسته بود که در رفتار و تیمهای قلعهنویی در این دوره سوم، دقیقا همچون چیزی که در تیمهای مورینیو از سال ۲۰۱۶ به بعد دیده شد، به چشم میخورد.
برای نمونه قلعهنویی در تراکتور در فصل ۹۶-۱۳۹۵ رقیب اصلی پرسپولیس برانکو در راه قهرمانی لیگ بود اما روابط در رختکن تراکتور در نیمفصل دوم چندان خوب پیش نرفت و در یک نمونه درگیر شدن با محسن بنگر در رختکن، شرایط این تیم را بسیار شکننده کرد.
در ادامه قلعهنویی در سپاهان هم به رغم شروعی بسیار خوب و تغییر روند نزولی این تیم، حاضر نشدن مقابل پرسپولیس یحیی گلمحمدی در ورزشگاه نقش جهان اصفهان، باعث شد سپاهان ۳ بر صفر بازنده شود و رابطه مدیریت باشگاه با قلعهنویی حسابی خراب شود؛ چیزی که در ادامه منجر به پایان کار قلعهنویی در سپاهان شد.
با همه این نکات، قلعهنویی در گلگهر بار دیگر یک تیم مدرن و باثبات را ساخته است؛ هرچند از سال ۱۳۹۲ تا امروز یعنی ظرف حدود ۱۰ سال قلعهنویی نه قهرمان لیگ برتر شده و نه جام حذفی را برده، اما گلگهر با قلعهنویی، از یک سو تیمی آرامتر از سپاهان و تراکتور اوست که از نظر مدیریت رختکن و ارتباط با مدیریت باشگاه، نمره بالاتری به قلعهنویی میدهد و از سوی دیگر نمایش فنی تیم او نسبتا باثبات و رقابتی است.
بازگشت؛ پروژه اصلی قلعهنویی و مورینیو
ژوزه مورینیو، سرمربی باشگاه رم به دنبال تکرار افتخارات گذشته است، درست مثل امیر قلعهنویی سرمربی تیم ملی ایران
اتفاقا از این زاویه بار دیگر میتوان قلعهنویی را با مورینیو مقایسه کرد؛ مربی پرتغالی هم در رم توانسته تا حدودی در چالش «بازگشت از افت به دوران باثبات» را رقم بزند و هرچند تیمش در سریآ در رقابت با میلان و اینتر و ناپولی و لاتزیو دچار چالشهای فنی جدی است، اما بار دیگر او تیمی رقابتی را ساخته و کمی از دوران پرآشوب منچستریونایتد و تاتنهام دور شده است.
قلعهنویی هم در پروژه گلگهر تا حدودی در چالش بازگشت، موفق بوده؛ تیم او از یک سو مثل دوره اول تیمی تهاجمی است و از سوی دیگر تاکید خاصی روی استفاده از یک سیستم خاص ندارد و از تیمهای منعطف فرمی در مقیاس لیگ برتر ایران است.
قلعهنویی در دوره سوم مربیگری خود، دستیارانش را چندین بار تغییر داده و در گلگهر به ثبات رسیده است.
مورینیو چند روز پیش در مصاحبهای گفت: «در رسانهها زیاد میخوانم که این باشگاه یا آن باشگاه پیشنهاد کار به من داده اما حقیقت این است که هیچکس از باشگاهی دیگر به من زنگ نزده و فقط یک پیشنهاد جدی داشتهام؛ از فدراسیون پرتغال برای تیم ملی پرتغال. پیشنهادی که البته به دلیل تعهد به رم، نمیتوانم آن را بپذیرم.»
مورینیو همچنان در اوج چالش «بازگشت به روزهای باشکوه» است و همین که شایعه پیشنهاد پاریسنژرمن به مورینیو در رسانهها مطرح میشود، نشان میدهد که این مربی پرتغالی تا حدودی در این چالش پیچیده موفق بوده است.
قلعهنویی اما برخلاف مورینیو پیشنهاد فدراسیون فوتبال کشورش را پذیرفته و به عنوان یک مربی که بازگشت به تیم سابق را دوست دارد، همچون بازگشت چندباره به استقلال و سپاهان، حالا به تیم ملی ایران برگشته است.
معادله کنترل رختکن تیم ملی
قلعهنویی از یک سو در ۱۰ سال گذشته جام نبرده و از سوی دیگر در ۳ سال اخیر تصویر یک مربی پختهتر و منعطفتر نسبت به گذشته را نشان داده است.
اما چالش فنی و مدیریتی ویژه قلعهنویی در تیم ملی، سطح تجربه، جهاندیدگی و پتانسیل التهاب در گروه بازیکنان کنونی تیم ملی است؛ ۳ عاملی که اعتماد به نفس و حتی جرات تلاش برای تغییرات در کادرفنی و مدیریتی تیم ملی را در چند سال گذشته در ذهن و عمل برخی بازیکنان تیم ملی ایجاد کرد.
درواقع سازگار کردن تیم کنونی ایران با رفتار و افکار قلعهنویی، یک پروژه پیچیده برای سرمربی کنونی تیم ملی به حساب میآید.
در ۱۰ سال اخیر که قلعهنویی در داخل ایران کوشیده از دوره افت خلاص شود و به دوران خوب خود برگردد، چندین بازیکن مستعد از ایران به لیگهای معتبر و تیمهای بزرگ اروپا راه یافتهاند و با تجربه فنی ویژهای در نخستین اردوی تیم ملی به سرمربیگری قلعهنویی حاضر خواهند شد.
اتفاقا این بار از نظر فرمی و تاکتیکی تیم قلعهنویی چندان قابل پیشبینی نیست. او و دستیارانش در گلگهر نشان دادهاند که براساس نیروی انسانی و جنس بازیکنان خود، سیستم و شکل بازی تیم را انتخاب میکنند.
اما جنبه مدیریتی معادله این است که چطور بازیکنانی که تجربه کار با کارلوس کیروش، کونسیسائو، ژابی آلونسو، لئوناردو یاردیم و گراهام پاتر را دارند، از سوی قلعهنویی در رختکن ایران کنترل شوند و فراتر از آن به سرمربی خود علاقمند شوند؛ این آخری یک شرط لازم برای موفقیت تیمهای باشگاهی و ملی در فوتبال امروز است.