جشنواره ادینبورگ؛ از شعبده بازی با غذا تا آخرالزمان
«مناسک بهار» اثر پینا باوش
- نویسنده, محمد عبدی
- شغل, منتقد هنری
نزدیک به یک ماه جشن و سرور و ستایش از هنرهای نمایشی در جشنواره ادینبورگ که هر سال در ماه اوت به میعادگاه عشاق تئاتر بدل میشود: شهری که از بام تا شام میزبان اجراهای مختلف تئاتر، موسیقی، رقص، باله، اپرا و کمدیهای تک نفره در گوشه و کنار از تالارهای بزرگ تا کافهها و کلیساهاست.
جشنواره بینالمللی ادینبورگ امسال هفتاد و ششمین دورهاش را جشن گرفت، جشنوارهای که در سال ۱۹۴۷ کمی پس از پایان جنگ دوم جهانی شکل گرفت تا مرهمی بر زخمهای آن جنگ خانمانسوز و محملی برای دوستی و اتحاد ملتها باشد و تا به امروز هر سال (بجز سال ۲۰۲۰ به دلیل همه گیری کرونا) برگزار شده است.
امسال جشنواره صاحب مدیر تازهای شد؛ نیکلا بندتی ویولونیست اسکاتلندی/ایتالیایی سکان این بزرگترین جشنواره هنرهای نمایشی جهان را به دست گرفت، هرچند اساس جشنواره چنان تثبیت شده است که تغییرات چندان ملموسی نسبت به سالهای قبل حس نمیشد.
در ستایش یا نکوهش غذا
جف سابل را حالا دیگر باید نابغه عالم نمایش در سالهای اخیر خواند؛ کارگردانی که با اثری به نام «خانه» در سال ۲۰۱۸ در جشنواره ادینبورگ خوش درخشید(جایی که بازیگران یک خانه کامل را با همه وسایل و حتی آب لوله کشی بر روی صحنه میساختند و بعد ویرانش میکردند)، حالا با اثر تازهای به نام «غذا» بازگشته است.
همه دور یک میز جمع شدهاند تا سابل به مانند یک جادوگر نبض صحنه را به دست بگیرد.
او ابتدا به همه افراد دور میز غذا و شراب میدهد و در میانه کار با شعبدههای جذاب، تماشاگرش را میخکوب میکند، اما رفته رفته جنون نمایش آغاز میشود: سابل دیوانه وار همه چیز را میخورد و بعد میز را به هم میریزد و با طراحی صحنهای فوق العاده، بر روی همان میز به بیابان و ساختمان و حیوانات مختلف میرسد و اساساً کنکاش جذابی را شکل میدهد: این غذایی که ما به سادگی میخوریم از کجا میآید و در چرخه زمین چه تأثیری دارد؟
سابل بی آن که به مرز شعار بغلتد، جهان غریبی را خلق میکند که در آن همه چیزهای روزمره ما را به زیر سوال میکشد و تماشاگرش را دعوت میکند تا جهان را از چشم دیگری ببیند؛ با انبوهی صحنههای جذاب و البته – و به غایت- سرگرم کننده و مفرح که در نهایت هولناکی جهان اطراف ما را به ما گوشزد میکند و ما را میترساند.
یکشنبه آخرالزمان
دیدنیترین اثر امسال از آن دو گروه بلژیکی بود که در یک کار ترکیبی به نام «یکشنبه» (Dimanche) که توسط ژولی تنرت، سیکار دوریو و ساندرین هیرا نوشته، بازی و کارگردانی میشد، آخرالزمان شگفت انگیزی را خلق کردند؛ زمانی که در آینده نزدیک زمین به پایان خود نزدیک شده و با قهر طبیعت، طوفان و سیل همه چیز را در برمیگیرد.
نمایش در قطب آغاز میشود جایی که با آب شدن یخها، فیلمبردار یک گروه خبری، غرق میشود. تا پایان نمایش آب به عنوان یکی از عناصر اصلی خودنمایی میکند و صحنه شگفت انگیزی هم خلق میشود که در آن همه چیز در زیر آب میگذرد، در حالی که آبی وجود ندارد و سازندگان اثر تنها به مدد تمهیداتی چون نور و صدا، توهم آب را خلق میکنند.
اساساً «یکشنبه» ترکیب غریبی است از اجرای نمایشی، سینما و توهم که این اثر مرز بین آنها را میشکند و به راحتی از یکی به دیگری رفت و آمد دارد: از اجرای روی صحنه به ویدئو پروجکشن و تصاویر ضبط شده و از هر دوی آنها به توهم غریبی که بازیگران با جادوی خود خلق میکنند؛ مثل توهم ماشین سواری و رانندگی که به بهترین نحو تماشاگر را در یک موقعیت باورپذیر شریک میکند.
«یکشنبه» (Dimanche) اثر ژولی تنرت، سیکار دوریو و ساندرین هیرا
از سیاست تا شعار
جشنواره ادینبورگ اما طبق معمول به مضامین شعاری هم توجه نشان داد، از جمله اجرایی به نام «پرتاب شده» به کارگردانی جانی مک نایت با گروهی اسکاتلندی که سعی دارد مفهوم اسکاتلندی بودن را در رابطه پنج کشتی گیر زن به نمایش در بیاورد، با زنانی از نژادها و گرایشهای مختلف: سفید، سیاه، دو رگه، پیر و زنی که حس میکند مرد است. از همین جا تمام کلیشههای معمول گرد میآیند تا مفهوم برابری و زیر یک پرچم بودن را به ما یادآوری کند؛ آن هم در اجرایی پر هیاهو و آماتوری.
جادوی پینا باوش
من در اواخر عمر پینا باوش، طراح رقص افسانهای، این بخت را داشتم تا اجرایی از او را در همین جشنواره ادینبورگ ببینم. حالا اما سالها بعد، زمانی که چهارده سال از مرگ او میگذرد و رقصندگان توانای گروهش هم کم کم پیر شده و کنار رفتهاند، اجرای تازهای از یکی از آثارش به نام «مناسک بهار» در ادینبورگ کماکان دیدنی بود؛ این بار با رقصندگان آفریقایی.
حکایت تمرین این گروه در آفریقا با حضور شاگردان پینا باوش به عنوان مربی و متوقف شدن اجرای نهایی آنها به خاطر شیوع کرونا، در یک فیلم مستند ثبت شده است که در جشنوارههای جهانی نمایش داده شد، حالا اما بالاخره تماشاگران شاهد اجرای این رقص غریب با شکل و شمایل متفاوتی هستند که در آن ۳۴ رقصنده از چهارده کشور آفریقایی شرکت دارند و با موسیقی شگفت انگیز چایکوفسکی میرقصند.
برشت با فاصله گذاری بیشتر
«اپرای سه پولی» برتولد برشت بارها اجرا شده اما تماشای اجرایی از گروه برلینیای که خود برشت تأسیس کرده بود، لطف دیگری دارد؛ اثری نسبتاً وفادار که در ابعاد مختلف صحنه گسترش مییابد و به طریقی شوخ و شنگ داستان یک خلافکار را با ما در میان میگذارد، با فاصله گذاریهایی که حالا بیشتر از معمول هم شدهاند و گاه خلاقانه به نظر میرسند؛ مثل درخواست از تماشاگران برای آواز خوانی و همین طور جایی که شخصیتی نام شکسپیر را میگوید و دیگری اشاره میکند که «اینجا اما با برشت طرف هستیم!»
سلطنت موسیقی کلاسیک
ارکستر سمفونیک لندن
حالا با مدیریت یک نوازنده بر جشنواره ادینبورگ، به نظر میرسد که بخش موسیقی کلاسیک گستردهتر از پیش هم شده است.
ارکستر سمفونیک لندن به رهبری سایمون راتل امسال در جشنواره جولان میداد و چند اجرای موفق در «آشر هال» داشت، از جمله اجرای رکوئیم یوهان برامس با یک گروه کر بیش از صد نفره که با اجرای اثری از کارل شیمانوفسکی کامل شد.
استعدادهای جوانتر – اما شناخته شده و تثبیت شده – در «کوئینز هال» اجراهای یازده صبح خود را داشتند که هر بار با استقبال گسترده تماشاگران روبرو میشد، از جمله اجرای کاتریونا موریسون که با پیانوی مالکوم مارتینو همراه بود.