دوزخ و بهشت «جان ویک» و شهر هیولاها؛ فیلم و سریال چی ببینیم
سری فیلمهای «جان ویک» شاید چندان توصیهپذیر نباشند، چون طرفداران خاص خودش را دارد که در هرصورت قسمت چهارمش را اینروزها میتوانید میبینند. اما این هفته برای کسانی که مردد ماندهاند آیا این فیلم ارزش دیدن دارد یا نه، کمی طولانیتر از معمول توضیحاتی وجود دارد که شاید کمکشان کند.
یک سریال ترسناک کمتر شناخته شده هم این هفته معرفی شده که اگر علاقهمند ژانر هستید، نباید تماشایش را از دست بدهید.
جان ویک ۴؛ در کابوس نمیر!
- امتیاز منتقدان سایت راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران سایت آیامدیبی: ۸ از ۱۰
حدود دو ساعت و ۵۰ دقیقه زد و خورد و کشت و کشتار، ماجرای قهرمان انتقامجو را به آخر خط میرساند. برای دیدن این ضیافت خشونتآمیز باید انتخاب کنید؛ داستانگویی را بیشتر دوست دارید یا جذابیت بصری.
اگر اولویت شما اولی باشد، از تماشای بخش چهارم و پایانی «جان ویک» سرخورده میشوید. فیلم تشکیل شده از صحنههای طولانی اکشن که بین آنها چند سکانس کوتاه با دیالوگهای تقریبا مختصر، یک مرحله را به مرحله دیگر متصل میکند. به همین دلیل بیراه نیست که فیلم را به بازی ویدیویی تشبیه کردهاند و البته این روش اولین بار نیست که در سینمای اکشن اجرا میشود.
اگر به دیدن ترکیبی از جلوههای ویژه بصری و طراحی صحنههای زد و خورد علاقهمندید، «جان ویک ۴» شما را ناامید نمیکند. این بار سهم ورزشهای رزمی هم بیشتر شده و حضور دانی ین در نقش کین بیتاثیر نیست. او قهرمان اصلی سری فیلمهای «ایبمن» بود که در ایران هم طرفداران زیادی داشت.
هیرویوکی سانادا، بازیگر سرشناس ژاپنی هم اینجا هست و فصل مربوط به اوزاکا و حمله به هتل کانتیننتال این شهر با حضور او به شکل اصیلی یادآور فیلمهای سامورایی است.
نقطه ضعف بزرگ سری «جان ویک» در دو قسمت آخر، به جز کمرنگ شدن داستان، انتخاب سازندگان برای غلیظ کردن وجه هیجانانگیز ماجرا از طریق اجرای صحنههای عظیم، عجیب و طولانی است.
حتی اگر عاشق اکشن باشید، احتمالا در یکی دو سکانس همین قسمت چهارم متوجه زیادهروی کارگردان و تدوینگر میشوید. یکجور «اوردوز» که حتی لذت و خلسه ناشی از غوطهور شدن در این دریای رنگ شده با خون و خشونت را زایل میکند و به ضد خود تبدیل میشود.
خطر کارتونی شدن اغلب فیلمهای اکشن سالهای اخیر را تهدید میکند. پیشرفت فنآوری جلوههای بصری باعث شده حس غیرواقعی هنگام تماشای صحنههای تعقیب و گریز یا زد و خورد ایجاد شود و فیلمهای ابرقهرمانی مارول و دیسی در سالهای اخیر این حس را عادی جلوه دادهاند.
هیرویوکی سانادا، بازیگر سرشناس ژاپنی
در «جان ویک ۴» این غیرواقعی بودن بیشتر از آن که ناشی از جلوههای ویژه باشد، به تکرار ربط دارد. مثلا فصل بالا رفتن جان ویک از پلکان منتهی به کلیسا در اواخر فیلم، از جایی به بعد، از فرط تکرار، مضحک به نظر میرسد. ولی چاد استالسکی به عنوان کارگردان اصرار عجیبی بر همین تکرار موقعیتها در سکانسها دارد.
طولانی بودنِ بیدلیل وقتی بدتر میشود که چند شخصیت مهم فیلم بهرغم زمان زیاد صرف شده، چندان ملموس و باورپذیر از آب درنیامدهاند. آنها خودشان هم بخشی از مرحلههای این ماجراجویی هستند؛ باز هم شبیه به منطق برخی بازیهای ویدیویی. مثلا شخصیت «پادشاه بوری» با بازی لارنس فیشبرن رسما چنین کارکردی دارد، در آغاز و میانه و پایان فیلم.
این ضعف در شخصیتپردازی – که شاید فکر کنید برای یک فیلم اکشن ضعف بزرگی نیست – در بسته شدن پرونده جان ویک خودش را نشان میدهد. شخصیت کین چرا به جان کمک میکند؟ به جز چند دیالوگ و شرح دوستی این دو، چرا باید باور کنیم او با بقیه آدمکشها فرق دارد؟ از سوی دیگر شخصیت وینستون، با بازی ایان مکشین چون در قسمتهای قبلی حضور داشته و بدهبستان پیچیده او با جان را دیدهایم، در فیلم چهارم قابل درکتر است، چون از او پیشزمینه وجود دارد. پس شخصیتپردازی و شکل دادن به روابط شخصیتها در سینمای اکشن هم مهم است!
اما بزرگترین موفقیت «جان ویک ۴» بیشتر در فضاسازی است. کارگردان و سایر عوامل فنی انگار میدانستهاند نه داستان پرکششی در کار است و نه صحنههای درگیری کافی است. پس به شکل وسواسآمیزی بر طراحی مکانها و جزئیاتی تمرکز کردهاند که بخش فراموشنشدنی فیلم شده است.
بهترین نمونه، فصل درگیری در دیسکو است که بییشتر شبیه کابوسی طولانی و دوزخی به نظر میرسد. فیلم با جملاتی از «کمدی الهی» دانته از زبان لارنس فیشبرن آغاز میشود و این فصل بیش از آن که محلی واقعی باشد، شبیه به توصیفها و حتی تصورات و تصویرسازیها از بخش «دوزخ» اثر دانته شده است.
«جان ویک ۴» هرگاه از واقعنمایی دور میشود و به حیطه نوعی اگزوتیسم فراواقعی میرسد، موفقتر است. در همین فصل دیسکو پرتاب شدن او از ارتفاع و زنده ماندن در تطابق با حالت کابوسوار محیط منطقی به نظر میآید و برعکس در سکانسهایی که در محلهای واقعی فیلمبرداری شده، به کاریکاتور نزدیک میشود، مانند صحنه طولانی طاق پیروزی در پاریس.
اما در پاسخ به این سوال که چرا باید «جان ویک ۴» را تماشا کرد، پاسخ اصلی این است: تکلیف قهرمان زخمخورده شورشی مشخص میشود. سازندگان، قهرمان خود را عاقبت از کابوس بیرون میکشند و در فضایی بیش از حد خیالی و روشن، به آرامش میرسانند. از دوزخ به بهشت، یا از کابوس به رویا. پرونده عاقبت بسته شده است.
From؛ شهر گمشده
- امتیاز منتقدان سایت راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران سایت آیامدیبی: ۷.۷ از ۱۰
نام این سریال ترسناک شبکه امجیام پلاس به اشکال گوناگون قابل ترجمه و تفسیر است، در فارسی «از جانب»، «از سوی» و حتی «منشأ» ترجمه شده و شاید هیچ یک نادرست نباشد. پس برای پیدا کردن و تماشای آن، میتوان همه این نامها را جستوجو کرد.
«From» نمونه خوب و درست استفاده از کلیشههای بارها دیده شده است. هنگام تماشا، احتمالا یاد انواع و اقسام فیلمها و سریالهای ترسناک، رازآلود یا علمی-تخیلی خواهید افتاد. اما به شکل غافلگیرکنندهای همه اجزا درست کنار هم چیده شدهاند.
در حالی که اخیرا یافتن سریالی سرگرمکننده که بتوان بدون وقفه و بیحوصلگی تماشا کرد، دشوار شده، این مجموعه به شکل مداوم حس هیجان و کنجکاوی را در تماشاگر زنده نگه میدارد و پیش میرود.
خط داستانی سریال درباره شهری دورافتاده و غیرطبیعی است که وقتی آدمها به شکل تصادفی واردش شوند، دیگر امکان خارج شدن ندارند. بدتر این که هیولاهایی عجیب و در قالب انسانهای خوشاخلاق، شبها میآیند و ساکنین را تکهتکه میکنند. تنها راه بقا، ماندن در خانه یا هر مکان مسقف است که با سنگهایی به شکل طلسم محافظت شدهاند.
خیلی تکراری و کودکانه به نظر میرسد؟ بله. اما بعد از تماشای دو تا سه قسمت اول، به سختی میتوان ادامه نداد، البته به شرطی که این ژانر و این نوع داستانها را دوست داشته باشید.
مهمترین موفقیت سازندگان آن است که منطق محال شهری را که نمیتوان از آن خلاص شد، جا میاندازند و بعد با حوصله، شخصیتها و روشهای متفاوت آنها برای دوام آوردن و امید داشتن به آینده را با ماجراهای جاسازیشده در داستان پیوند میزنند.
بنابراین کمی که بگذرد، مخاطب به خودش میآید و میبیند که گویی خودش در شهر گرفتار شده، با این تفاوت که در محلی امن شاهد دست و پا زدن شخصیتهای سریال است و چه موفقیتی بالاتر از این برای مجموعهای که نه بازیگر چندان مشهوری دارد و نه از شبکه خیلی مهمی پخش میشود؟
تا به حال هشت قسمت از فصل دوم «From» منتشر شده و بهزودی با ده قسمت به پایان میرسد. اما تولید و پخش فصل سوم آن قطعی شده و با خیال راحت میتوان تماشا کرد.
نویسندگان سریال در فصل دوم، ابعاد جدیدی به داستان دادهاند که از یک سو میتواند آن را هیجانانگیزتر کند و از سوی دیگر بلای جانش شود. ایرادی که به این جور قصهها وارد است، امکانپذیر بودن هرچیزی به عنوان توضیح منشأ ماجراست. از نفرین تاریخی و جادوی سیاه تا آزمایش علمی و شبیهسازی شبیه به نظریه توطئه. باید امیدوار بود که نویسندگان بدترین گزینه را انتخاب نکنند.