رسانههای حکومتی و مهسا امینی؛ از«مالهکشی» تا عقبگرد به روش سنتیخبررسانی
گسترش اعتراضات خیابانی به بیش از هشتاد شهر ایران
از لحظهای که خبر جان باختن مهسا امینی رسانهای شد، مقامهای حکومتی با کمک بازوهای رسانهایشان تلاش کردند نظام قضایی، اجرایی، قانونگذاری و امنیتی کشور را در قبال این حادثه پاسخگو و حساس نشان دهند و فضای خبری را به اصطلاح از آن خود کنند.
این شیوه اطلاعرسانی را میتوان در اتفاقات چندماه اخیر در مرگ نویسندگان و شاعران که در غربت درگذشتند، هم دید. حکومت و رسانههای دولتی دستکم در همین چندماهه تلاش وافری داشتند که نگاه و رفتاری متفاوت از گذشته، نسبت به اینگونه رویدادها داشته باشند و خودشان زیر تابوت کسانی مانند هوشنگ ابتهاج و احمد مهدویدامغانی را گرفتند و به نوعی نقش صاحب عزا را ایفا کردند.
با وجود اینکه شیوه مدیریت خبر در جان باختن مهسا امینی مشابهتهایی دارد اما تراژدی مرگ این دختر جوان جنبهها و ویژگیهای متمایزی با درگذشت افراد سرشناس ماههای اخیر دارد.
قصه آمدن مهسا به تهران، گرفتار گشت ارشاد شدن، انتشار عکسی از جسم بیجانش روی تخت بیمارستان، مرگ در عنفوان جوانی، دربرگیری، فراگیری و چالش تقریبا اکثر خانوادههای ایرانی با مساله حجاب و گشت ارشاد، چنان ابعاد و پتانسیلی داشت که حکومت و رسانههای حکومتی به دلیل سابقه بد گذشته، قدرت کنترل این موج سهمگین را نداشتند و با وجود تلاش مستمری که در چند روز گذشته انجام دادند، نتوانستند افکار عمومی را قانع و سیل خشم عمومی و اعتراضهای عمومی را مهار کنند.
تحلیل رفتار رسانههای حکومتی و مسئولان ارشد دولتی، قضایی و مجلس نشان میدهد که آنها هوشمندانهتر و هدفمندتر از گذشته با اعتراضهای عمومی برخورد کردند و تلاش داشتند در کنار اخبار قطره چکانی که از معترضان مخابره میکنند پیامهای مستقیم و غیرمستقیم حکومت را به مخاطبان منتقل کنند و چهرهای عدالتجو، قانونگرا، حقطلب، بیطرف و مدافع مظلوم از خود و جمهوری اسلامی به نمایش بگذارند.
مرگ مهسا و همراهی با پلیس
از روز پنجشنبه گذشته که خبر به کما رفتن مهسا امینی، رسانهای شد و پلیس تهران در اطلاعیهای خبر را تائید کرد، این خبر از سطح شبکههای اجتماعی و رسانههای خارج از ایران، وارد رسانهها و خبرگزاریهای داخلی و رسمی شد.
روش مشخص رسانههای نزدیک به حکومت، انتشار واکنش مقامهای رسمی، سخنان خانواده امینی و حاشیهها بود و تلاش کردند که از نظر صوری نقش «بیطرفی» را در این خبر نشان دهند اما آنچه در بین سطور نوشتهها هویدا بود پاک و منزه بودن نشان دادن دست پلیس گشت ارشاد در مرگ مهسا امینی بود.
سمت و سوی خبری این رسانهها تاکید بر رمزگشایی از علل مرگ مهسا امینی و تاکید بر بی گناه بودن دستگاه انتظامی کشور است و هر اتهامی که متوجه این مجموعه بوده به عنوان شایعه و دروغ عنوان کردهاند.
به عنوان نمونه خبرگزاری فارس روز پنجشنبه گذشته در نخستین خبری که از این واقعه منتشر کرد مربوط به اطلاعیه پلیس پایتخت بود و هیچ تحلیل و تفسیری نداشت.
با رسانهای شدن خبر به کما رفتن مهسا امینی، این خبرگزاری روز جمعه در نخستین خبری که ساعت ۱۰ و ۴۲ دقیقه
منتشر کرد، نوشت «چنانچه آنطور که ضدانقلاب میگوید و این فرد در اثر شکنجه به کما رفته حتما باید با متخلفین و خاطیان برخورد شود و پلیس باید در این زمینه پاسخگو باشد».
خبرگزاری نزدیک به سپاه پاسداران در همین خبر نوشت «در سابقه پلیس نیز تاکنون گزارشی از برخورد فیزیکی با بدحجابان گزارش نشده است» و در سطرهای دیگر این مطلب از مقابله پلیس با «قانون شکنی» دفاع کرد.
این خبرگزاری در روز شنبه، در حالی که پزشکی قانونی تهران گفته بود ظرف دو تا سه هفته نتیجه معاینات مهسا امینی اعلام میشود از قول «یک منبع آگاه» ادعا کرد «در سی تی اسکن مغزی علایمی مبنی بر هیدروسفال بودن (عارضه قلبی) گزارش شده و در پنج سالگی هم تومور مغزی عمل کرده و مبتلا به بیماری صرع و دیابت نوع یک بوده است».
این ادعا از سوی والدین مهسا امینی رد شد و گفته شد او هیچ گونه بیماری نداشته و فرزندانشان در صحت و سلامت بوده است.
مجموعه رسانهای همشهری که در گذشته مشی اجتماعی و شهری داشته در جریان این واقعه به عنوان یک بازوی رسانهای نیروهای امنیتی و سیاسی وارد عمل شد.
با روی کار آمدن تیم جدید در شهرداری تهران، عملا دستاندرکان نشریات شهرداری تهران نیز رویکرد متفاوتی نسبت به مسایل سیاسی پیدا کردهاند و رنگ و بوی این مجموعه در روزنامه همشهری و همشهری آنلاین تمام قد به عنوان حامی رئیس جمهور و سیاستهای دولت و حکومت تبدیل شده و کمتر صدای منتقدان شنیده میشود و در عمل مسایل اجتماعی و شهری در اولویتهای بعدی این مجموعه تبدیل شده است.
در موضوع مهسا امینی همشهری آنلاین با توجه به تعطیلی روزهای جمعه و شنبه هفته گذشته، بخش زیادی از اخبارش را به این موضوع اختصاص داد و بیشترین سهم یا به عبارتی «ماموریت» را در حمایت از پلیس و دستگاه انتظامی و حکومتی بازی کرد.
همشهری آنلاین، صبح جمعه در گزارشی به روند ماجرا پرداخت و به عنوان بیطرف و روایت کننده ماجرا ظاهر شد اما در گزارش اولیه اتفاق بدون آنکه بگوید از چه کسی نقل قول کرده، نوشت «خانواده مهسا قصد شکایت از شخص یا نهادی ندارند و برای پیگیری قضایی موضوع اقدامی نکردهاند و از سویی پلیس امنیت اخلاقی هزینههای درمانی این دختر را بر عهده گرفته است».
ادعای این رسانه در همان روز از طرف دایی مهسا امینی تکذیب شد و در گفتوگو با روزنامه اعتماد آنلاین گفته شد « پدر و مادر مهسا شکایت کردهاند».
با اوجگیری اعتراضات خیابانی در شهرهای مختلف ایران، روزنامه همشهری امروز و دو روز گذشته (سه شنبه و چهارشنبه وپنجشنبه) تیتر نخستش را به همین موضوع ناآرامیها اختصاص داد و همانند روزنامه کیهان، تلاش کرد تا «پشت پرده شعارها در یک اغتشاش» را معرفی کند یا خواستار «برخورد بدون اغماض با شایعه سازان» شود.
همشهری همانند اطلاعیههای پلیس پایتخت، آنچه رسانهها منتشر کردند یا گفته شده را شایعه خواند و تکذیب کرد.
روزنامه همشهری با تغییر مدیریت این رسانه از مشی اجتماعی و شهری فاصله گرفته است
«ماله کشی به شیوه جدید»
سابقه کسانی که در پاسگاه پلیس یا زندان جان باختهاند نشان میدهد که یک دایره امن برای مجریان یا عاملان اینگونه حوادث وجود داشته و دستکم مردم نمیدانند چه اتفاقی برای آنها رخ داده و چه کسانی مقصر بودند و چه مجازاتی را برای آنها در دستگاه قضایی صادر کرد.
در سالهای گذشته افرادی مانند علیاکبر سعیدی سیرجانی، زهرا کاظمی، زهرا بنییعقوب، ابراهیم لطفاللهی، ستار بهشتی و کاووس سیدامامی از جمله کسانی هستند که به عنوان نویسنده، دانشجو، فعالان مدنی و کارگری جان باختهاند و پرونده آنها نزد افکار عمومی باز است و در رسانههای اطلاعات کمی از انها منتشر شده یا درز کرده است.
آنچه بر مهسا امینی در مقابل ایستگاه مترو حقانی تا اداره پلیس امنیت اخلاقی (وزرا)، رخ داد، از طریق برادر مهسا، شاهدان عینی و خبرنگاران مستقل علنی شد و شبکههای اجتماعی، رسانهها و موضع گیری افراد سرشناس سیاسی، فرهنگی و اجتماعی اجازه ندادند که موضوع مرگ این شهروند با اطلاعیههای کلی نیروی انتظامی و چند نقل قول از پزشکی قانونی بسته شود.
به نظر میرسد همگام با چنین واکنشهای گسترده، رسانههای حکومتی نیز در این دور از اعتراضات تلاش وافری کردند تا «دست پیش» را، در مهار و مقابله با اعتراضات، درفضای مجازی و رسانهای داشته باشند و در برخورد با اعتراضات هوشمندانه ترعمل کنند.
خبرگزاری تسنیم، رسانه نزدیک به سپاه پاسداران صبح روز گذشته در یادداشتی، تلاش کرد یک راه میانی و منطقی را برای حل این بحران، پیش پای مسئولان بگذارد و نوشت درباره آنچه اتفاق افتاده «نه باید مرعوب بود و نه اصطلاحاً مالهبهدست» و در پایان نتیجه گرفت «باید رویکرد مثبتی در قبال گفتوگوهای نخبگانی و اجتماعی در اینباره داشته باشند و اگر برخی شیوهها پاسخ مناسبی نداده، آن را تغییر دهد».
با بالا گرفتن اعتراضات، به نظر میرسد خبرگزاری تسنیم از بعدازظهر دیروز این نگاه و مشی گفتوگو را کنار گذاشت و در مطلبی دیگر خبر داد که «منافقین و سازمان یافتهها وارد تجمعات شدند» و نوشت اعتراضات «وارد فاز رادیکالی شده و در نقاط متعددی اقدامات آشوبگرانه توسط عدهای دیده میشود که با روح اعتراض مدنی کاملاً در تعارض است».
با توجه به اعتراضات گذشته و ادبیاتی که حکومت به کار میگرفت، واکنش خبرگزاری تسنیم نشان از این داشت که قرار است دایره اقدامات امنیتی و بگیرو ببندها افزایش پیدا کند چنانکه از شب گذشته اینستاگرام و واتسآپ از دسترس خارج شدند.
یکی از اتفاقات نادری که در روزنامههای اصولگرا رخ داد، مخالفت روزنامه رسالت با عملکرد گشت ارشاد بود.
این روزنامه روز ۲۸ شهریور- نوشت « مقصد ونهای گشت ارشاد، جامعه سکولار است. آنها زن ایرانی را در زمین مدرنیته و سکولاریسم پیاده میکنند. هرچند ما به حکم عقل سلیم و شرع حکیم با وجود الزام قانونی در مسئله پوشش موافقیم، اما وضعیت کنونی ممکن است مسیر را به سمت بیپوشش سوق دهد تا حجاب».
روزنامه رسالت در ۲۴ خرداد امسال نیز با گشت ارشاد مخالفت کرده بود و نوشته بود « گشت ارشاد تاکنون نه تنها نتوانسته از حجاب، صیانت کند بلکه بذر نفرت و کینه بین قشری از جامعه پراکنده است»….
روزنامه کیهان میگوید اعتشاش در ایران از سوی سرویسهای اطلاعاتی غرب است و «نیاز به سند ندارد»
پای خارجیها وسط ماجرا
رسانههای اصولگرا و نزدیک به حکومت، با گسترش اعتراضات خیابانی به بیش از ۸۰ شهر، همانند نهادهای امنیتی و سیاسی کشور، اخبار دخالت «سفارتخانههای خارجی و سرویس های خارجی» و «دشمن» را از دیروز عصر برجسته کردهاند و به اصطلاح به «تنظیمات کارخانه» برگشتند.
رسانههای حکومتی حالا به همان شیوه و روش اطلاعرسانی در حادثه کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸، انتخابات جنجالی سال ۸۸، اعتراضات دیماه و آبانماه سالهای ۹۶ و ۹۸ رو آوردهاند و در جایگاه توجیه کننده رفتار خشن حکومت با معترضان قرار گرفتند.
در شبکههای اجتماعی، گردانهای سایبری وابسته به نظام، مانند نماینده همدان در مجلس جان باختن مهسا امیری را همانند کشته شدن«ندا آقاسطان» در جریان جنبش سبز، برنامهریزی شده خواندند.
در صورت ادامه اعتراضها، روابط مسئولان و رسانهای حکومتی نزدیکتر خواهد شد چنانکه استاندار تهران سه روز پیش گفته بود «به وضوح» دخالت خارجیها در اعتراضهای اخیر مشاهده میشود و روزنامه کیهان نیز دیروز در یادداشتی نوشت اعتشاش در ایران از سوی سرویسهای اطلاعاتی غرب است و «نیاز به سند ندارد» و امروز نیز همین روزنامه که زیر مجموعه و تحت نظارت آیتالله خامنهای است، نوشت «خواسته مردم آگاه ایران این است، به جنایتکاران امان ندهید».