مهسا امینی؛ چه کسی راست میگوید؟
فرنوش امیرشاهی، بیبیسی
مهسا یا ژینا، دختر ۲۲ سالهای بود که در بازداشت گشت ارشاد جان باخت
حسین رحیمی، رئیس پلیس تهران گفته هر چه درباره نحوه مرگ مهسا امینی گفته شده دروغ است. مهسا یا ژینا، دختر ۲۲ سالهای بود که در بازداشت گشت ارشاد جانش را از دست داد.
آقای رحیمی این حرف را در یک مصاحبه مطبوعاتی و در تلاش برای آرام کردن موج اعتراضها به مرگ این زن جوان عنوان کرده است. اما توضیحاتش تناقض زیادی با شواهد موجود و سخنان خانواده مهسا دارد.
او در روایت روز واقعه، گفته که «پوشش و لباس خانم امینی با آنچه در تصویر کلاس آموزشی منتشر شده متفاوت بوده است.»
با این حال خودش کمی بعدتر در توضیح فیلم منتشر شده از مهسا امینی در پلیس امنیت اخلاقی، در صحنهای که این دختر با مامور زن حاضر در اتاق در حال بحث است، حرف خودش را نقض میکند: « اینجا[مهسا] میگوید مشکل من چیه؟ میگه لباس ز…آره….توضیح میده که اون لباسه…»
به جز این نکته، عکسی از خانم امینی چند ساعت قبل از بازداشتش منتشر شده که نشان میدهد لباسهایش همان است که در فیلمهای منتشر شده از او بر تن داشت.
همچنین مژگان افتخاری، مادر ژينا در مصاحبه با رسانهها به صراحت تایید کرده که لباس دخترش تغییری نکرده است.
او گفته مانتویی که بر تن دخترش بود، مانتوی خود او بود که «اندازه چهار تا مانتو گشاد بود. اینقدر بلند که زمین را جارو میکرد.»
شوخی یا کتک؟
اظهارات فرمانده پلیس تهران درباره نحوه رسیدگی پزشکی هم با سخنان خانواده مهسا متفاوت است
حسین رحیمی در بخش دیگری از این نشست خبری، در پاسخ به این سوال که چرا فیلم دوربینها در داخل ون گشت ارشاد را منتشر نمیکنند، پاسخ داده که «البسه ماموران گشت ارشاد باید دوربین داشته باشد اما در مورد مهسا امینی ماموران دوربین نداشتند. در داخل ون هم دوربین نبوده است.»
چنین موضعگیری از آن رو اهمیت دارد که گمانههایی از مرگ مهسا امینی به دلیل ضربه به سر مطرح است. با این حال رئیس پلیس تهران اطمینان خاطر داده که « ماموران حتی یک تلنگر به او نزدهاند» و «در زمان انتقال هیچ مشاجره و مقاومتی نبوده و حتی به گفته افراد دیگر داخل ون شوخی و مزاح توسط خانم امینی صورت گرفته است.»
اما امجد امینی، پدر مهسا ادعای نیروی انتظامی را رد میکند. او به وبسایت امتداد گفته است: «خیلی از دخترهایی که همراه مهسا در داخل بودند با من تماس گرفتند و گفتند که او را زدهاند. من از این بابت مطمئنم.»
به گفته آقای امینی، «روی پاهای مهسا آثار کبودی» وجود داشته ولی پزشکی قانونی جوابی درباره دلیل این کبودیها نداده است.
دو روایت از نحوه درمان
اظهارات رئیس پلیس تهران درباره نحوه رسیدگی پزشکی هم با سخنان خانواده مهسا متفاوت است.
آقای رحیمی رو به دوربینهای خبرنگاران میگوید که «بعد از افتادن خانم امینی بر روی زمین کمتر از یک دقیقه پرستار و بهیار پلیس مقیم مقر بالای سرش حضور مییابند. یک تیم اورژانس هم آنجا بوده است.»
اما روایت پدرش متفاوت است. او نقل کرده «در فیلمی که به او نشان دادهاند، ۴۵ دقیقه از زمانی که افتاده تا اقدامی صورت بگیرد طول کشیده. داخل همان محوطه میچرخیدند. نمیدانستند چهکار کنند»
به گفته آقای امینی، دخترش همراهی هم نداشته و حتی به «پرستارهای بیمارستان کسری گفتهاند مهسا بیماری بینام و نشان است و پیکرش در خیابان پیدا شده است».
خانواده مهسا امینی روایت رسمی حکومت از مرگ اتفاقی دخترشان به دلیل سکته را به شدت رد میکنند. پدر و مادر مهسا بارها تاکید کردهاند که دخترشان هیچ سابقه بیماری نداشته و در دوران زندگیاش «جز برای سرماخوردگی ساده برای هیچ مورد دیگری به درمانگاه نرفته است.».
نتیجه چنین تناقضهایی در روایت مقامهای جمهوری اسلامی و خانواده و شاهدان مرگ مهسا امینی، شعلهور تر شدن خشم عمومی نسبت به این واقعه بوده است.
به ویژه آنکه عملکرد نظام در سالهای گذشته نسبت به موارد مشابه مانند فاجعه هواپیمای اوکراین و نیزانتشار فیلمها و مستندات متعدد از خشونت ماموران گشتهای ارشاد با زنان، باعث شده روایت جمهوری اسلامی به سادگی باورپذیر نباشد.
تمام حرفهایی که ريیس پلیس تهران با برگزاری یک نشست مطبوعاتی برای دفاع از عملکرد نیروی انتظامی زد در شرایطی است که این دستگاه در جایگاه متهم پرونده قرار دارد.
یک سوی پرونده بخشی از حاکمیت به عنوان متهم قرار گرفته و بخش دیگر، خانوادهای از شهروندان عادی ایران. جایگاهی نابرابر برای شاکی و متشاکی که این امکان را به پلیس داده تا به جای حضور در دادگاه، در یک نشست مطبوعاتی همه شواهد را رد کند و پرسشگران درباره مرگ مهسا امینی را «دروغگو» خطاب کند.