میروسلاو بلاژویچ، مردی که شکست منفورش نکرد
چند ماه پیش روبروی دوربین نشست و رسما با دوستان و همکاران و هموطنانش خداحافظی کرد. با زبانی ساده اعلام کرد که مرگ را پذیرفته، در آستانه آن است و دوست دارد پیش از رسیدن به آن لحظه، از همه خداحافظی کرده باشد.
چهارشنبه ۸ فوریه آنچه منتظرش بود، برایش رخ داد؛ دو روز پیش از تولد ۸۸ سالگی. میروسلاو بلاژویچ؛ کسی که برای تمام هواداران فوتبال در سراسر جهان، نامی شناختهشده بود. برای ایرانیان اما چهرهای آشنا.
از معدود شخصیتهایی که به رغم ناکامی در به سرانجام رساندن پروژه خود در تیم ملی ایران، برای اغلب دوستداران فوتبال ایران، چهرهای محبوب باقی ماند.
«ایران به یوگسلاوی ببازد، یک توپ فوتبال را میبلعم»
نخستین بار نقطه پیوند او با فوتبال ایران، در جریان بازی دوستانه ایران-کرواسی چند هفته پیش از جام جهانی ۱۹۹۸ شکل گرفت؛ تیم ایران تازه سرمربی پیشین خود تومیسلاو ایویچ را برکنار کرده و با سرمربیگری جلال طالبی مقابل کرواسی قرار گرفته بود.
برنده بازی کرواسی بود اما سرمربی آن تیم یعنی بلاژویچ پس از بازی با طرح این ادعا که «اگر یوگسلاوی (سابق) در نخستین بازی مرحله گروهی مقابل ایران پیروز شود، حاضر است یک توپ فوتبال را ببلعد.» نام و تصویرش روی جلد روزنامههای ورزشی ایران رفت.
کرواسی با هدایت بلاژویچ به نیمهنهایی جام جهانی ۱۹۹۸ رسید
هرچند ایران به یوگسلاوی یک بر صفر باخت، اما در جریان بازی آنچه بلاژویچ به عنوان «دشواری زیاد کار یوگسلاوی با زبانی کنایی» توصیف کرده بود، کاملا پدیدار شد و ایران به رغم عملکرد بسیار خوب، بازنده مسابقه بود.
در همان تورنمنت کرواسی با بلاژویچ به جمع ۴ تیم برتر جهان رسید و یکی از بهترین تیمهای تورنمنت بود.
بازیکن متوسط که مربی بزرگی شد
او در یک خانواده بوسنیایی-کروات در شهر تراونیک؛ در یوگسلاوی سابق، به دنیا آمد. دوره بازیگری بلاژویچ از ۱۹ سالگی آغاز شد و حدود ۱۵ سال در سطح اول فوتبال کشورش بازی کرد.
به رغم بازی در تیمهای سرشناس مثل دینامو زاگرب، لوکوموتیو زاگرب و ریکا، بلاژویچ بعدها خودش را بازیکنی متوسط توصیف کرد.
در ۳۳ سالگی بلاژویچ برای نخستین بار سرمربیگری را در تیم ویوی یوگسلاوی تجربه کرد و تا ۲۰۱۵ که دوره مربیگری خود را در زادار کرواسی به پایان رساند، در تیمهای بسیاری مربیگری کرد.
میرسلاو بلاژویچ هنگام تمرین با تیم ملی سوئیس در سال ۱۹۷۶
از تیمهای ملی سوییس و ایران و بوسنی گرفته تا باشگاههای دینامو زاگرب، نانت فرانسه، گراسهاپرز سوییس، پائوک یونان، شانگهای چین و مس کرمان.
قهرمانی در لیگ یوگسلاوی با دینامو زاگرب را در فصل ۲-۱۹۸۱ به دست آورد و پس از ۲۱ سال یعنی سالها پس از فروپاشی یوگسلاوی، با همین تیم در لیگ کرواسی هم قهرمان شد.
قهرمانی با گراسهاپرز در لیگ و جام حذفی سوییس، حضور با کرواسی در جام ملتهای ۱۹۹۶ اروپا و چهارمی جام جهانی با کرواسی در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه هم از دستاوردهای ویژه بلاژویچ در دوران مربیگریاش بود.
دو ویژگی کاری متمایز در ایران
حدود ۲ سال پس از آنکه بلاژویچ در ستایش نمایش خوب ایران مقابل تیمش، به فکر خوردن توپ افتاد، در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال مدیران فدراسیون فوتبال ایران قرار گرفت.
تیمی که با سرمربیگری جلال طالبی در جام ملتهای ۲۰۰۰ آسیا دچار مشکلات فنی و درونتیمی محسوسی شده بود، قرار بود در دست یک مربی جهانی قرار بگیرد؛ مربیای که آلمان را در جام جهانی ۱۹۹۸ با ۳ گل شکست داده بود، مقابل فرانسه مقاومت جانانهای داشت و ستارگان بزرگی مثل داوور شوکر، پروسنیچکی، زوونمیر بوبان و روبرت یارنی برایش با انگیزه و توان محسوس بازی کرده بودند.
بلاژویچ با شروع کار در ایران، دو ویژگی متمایز خود نسبت به مربیان خارجی پیشین و البته مربیان پیشین تیم ملی در ایران را نشان داد.
پایان تسلط پرسپولیس و استقلال بر تیم ملی
در دوره سرمربیگری منصور پورحیدری و طالبی در تیم ملی ایران، توجه ویژهای به برقراری تعادل کمی میان دعوتشدگان از پرسپولیس و استقلال برقرار بود.
تیم ملی تا آن زمان یعنی در اواخر دهه ۱۳۷۰ تا حد زیادی متشکل از بازیکنان برجسته پرسپولیس و استقلال بود و از تیمهای دیگر لیگ ، بازیکنان زیادی به تیم ملی نمیرسیدند.
بلاژویچ خیلی زود این تعادل و ذهنیت تثبیت شده را به هم زد. نمونه برجسته از رویکرد تازه بلاژویچ، رسیدن رحمان رضایی به ترکیب اصلی تیم ایران بود؛ بازیکنی که در خط دفاع تیم ذوبآهن اصفهان بازی میکرد.
بلاژویچ در اغلب بازیها با سیستم ۲-۵-۳ بازی میکرد و در آن دوره بیش از ۷ مدافع برجسته و مورد توجه رسانهها در پرسپولیس و استقلال بازی میکردند.
بلاژویچ، رحمان رضایی را از باشگاه ذوب آهن به تیم ملی ایران دعوت کرد
بازیکنانی مثل مهدی هاشمینسب، سهراب بختیاریزاده، ستار همدانی، بهروز رهبریفر، علی انصاریان، افشین پیروانی و یونس باهنر. به این اسامی باید محمدرضا مهدوی را هم اضافه کنیم که از استقلال به لیگ بلژیک رفته بود.
بلاژویچ اما خیلی زود به این نتیجه رسید که رحمان رضایی یکی از سه مدافع اصلی تیمش در بازیهای مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ خواهد بود.
او در توصیف بازیکنان موردنظرش در قلب دفاع روی کلمه «پرنده» تاکید میکرد و در گفتگو با رسانهها میگفت که «در قلب دفاع ۳ پرنده قوی مثل عقاب نیاز دارد.»
نمونه دیگر از رویکرد تازه بلاژویچ در شکستن تعادل و فضای پرسپولیسی-استقلالی در تیم ملی، قرار دادن ابراهیم میرزاپور در ترکیب تیم ملی بود؛ بازیکنی که عضو فولاد خوزستان بود اما از نظر بلاژویچ و برانکو ایوانکوویچ دستیار اول او در آن دوره، دروازهبان بهتری نسبت به پرویز برومند و داوود فنایی بود.
نه به محافظهکاری
ویژگی متمایز دیگر در کار بلاژویچ در ایران، «رفتار برونگرایانه و دور از محافظهکاری» او بود؛ رفتاری که حتی تا روزهای پایانی حضور او در ایران به عنوان سرمربی تیم ملی، موقعیتهای ویژهای خلق میکرد؛ رفتاری که از سوی سرمربی تیم ایران چندان مرسوم نبود. از همین رو خیلی زود در رسانهها نسبت به رفتارها و تصمیمات بلاژویچ، یک فضای دوقطبی سنگین ایجاد شد.
خبرورزشی و جهان فوتبال دو روزنامه برجسته و پرمخاطب آن سالها بودند. سردبیر روزنامه خبرورزشی منتقد جدی بلاژویچ بود و جهان فوتبال از حامیان اصلی این مربی به شمار میرفت.
آغاز رویایی مقابل عربستان
در فضای داخلی اردوهای تیم ملی، بلاژویچ از یک سو با خداداد عزیزی دچار مشکل شده بود و از سوی دیگر گفته میشد عاشق فوتبال علی کریمی است و به همین دلیل به او آزادی عمل زیادی حتی در فضای اردو میدهد.
ایران در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ در یک گروه دشوار قرار گرفته بود؛ عربستان، تایلند، عراق و بحرین همگروههای ایران بودند و دشواری کار در این بود که فقط یک تیم به صورت مستقیم راهی جام جهانی میشد.
بازی نخست ایران، سختترین بازی مرحله رفت هم بود؛ رویارویی با عربستان در تهران، با تیمی که ۴ سال پیش از آن هم مانع صعود مستقیم ایران به جام جهانی شده بود.
در همان بازی اول، بلاژویچ هر دو ویژگی کاری متمایز خود در ایران را نمایان کرد؛ از یک سو مصاحبههایش پیش از بازی، حسابی فضای فوتبال ایران را هیجانزده کرده بود و از سوی دیگر در ترکیب اصلی تیم او هیچ نشانی از تمرکز روی اهمیت مضاعف پرسپولیس و استقلال برای مردم و رسانهها دیده نمیشد.
حامد کاویانپور ستاره خط میانی پرسپولیس که چند هفته پیش از بازی ایران-عربستان، به انگلیس رفته و در تمرینات نیوکاسل شرکت کرده بود، از نقشه اصلی بلاژویچ خارج شد و جواد نکونام هافبک ۲۰ ساله پاس در قلب خط میانی ایران قرار گرفت.
میرزاپور در چارچوب دروازه ایستاد و هاشمینسب، یحیی گلمحمدی و رحمان رضایی سه مدافع میانی ایران بودند.
در خط میانی نکونام، سیروس دینمحمدی، مهرداد میناوند، مهدی مهدویکیا و علیرضا نیکبخت واحدی بازی میکردند و زوج خط حمله را هم علی کریمی و علی دایی تشکیل داده بودند.
آن بازی را ایران با دو گل علی دایی برد اما برای بلاژویچ فراتر از نتیجه بازی مقابل رقیب دیرینه، این دستاورد را داشت که نیکبخت، نکونام و رضایی را در اوج جوانی به عنوان بازیکنانی قابل اتکا در ترکیب تیم ملی تثبیت کرد.
ادعای بزرگ در ریاض، شکست در منامه
ایران مقابل عراق هم در بغداد و هم در تهران پیروز شد، تایلند هم یک تساوی و یک شکست را مقابل ایران ثبت کرد، عربستان هم در ریاض مقابل ایران پیروز نشد و به تساوی ۲-۲ رسید اما آنچه بار دیگر مانع صعود ایران به جام جهانی به عنوان تیم اول گروه شد، نتایج ضعیف مقابل بحرین بود.
تساوی بدون گل در تهران و شکست تاریخی ۳ بر یک در منامه؛ شکستی که از همان فردای مسابقه، موضوع تئوری توطئه و البته «کشک بادمجان» را به رسانهها و افکار عمومی در ایران کشاند.
شکست ۱-۳ ایران مقابل بحرین در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ یکی از تلخترین باختهای تیم ملی ایران است
رسانههای منتقد بلاژویچ پس از شکست منامه، گزارشهای متعددی از شرایط بد اردوی ایران و بیتوجهی به تغذیه بازیکنان را منتشر کردند و آنچه در حافظه عمومی باقی ماند، این ادعا بود که «بازیکنان شب پیش از بازی پرخوری کرده بودند و حتی کشک بادمجان خورده بودند و آمادگی ذهنی برای بازی دشوار مقابل بحرین را نداشتند.»
برخی تحلیلهای منتقدانه نسبت به بلاژویچ از این رو برای اذهان عمومی قانعکننده شده بود که مصاحبههای بلاژویچ تا پیش از بازی منامه، کاملا دلالت بر صعود آسان ایران به جام جهانی داشت.
سرمربی ایران پس از تساوی ۲-۲ در ریاض که یک نتیجه عالی بود، در کنفرانس مطبوعاتی خود، مشت به میز کوبیده و گفته بود که «ما دیگر به جام جهانی رسیدهایم.»
همان ویژگی متمایز که در چند موقعیت به کمک بلاژویچ آمده بود، در این موقعیت کاملا او را اسیر خودش کرده بود.
منتقدان بلاژویچ و در راس آنان ناصر احمدپور، سردبیر روزنامه خبرورزشی مدعی بودند که حرفهای این مربی پس از بازی با عربستان، اراده بازیکنان تیم ملی را تضعیف کرده و آنان را از حقیقت پروژه صعود به جام جهانی، که کاری دشوار بوده، گمراه کرده است.
دوبلین، ملبورن نشد
در چنین شرایطی، که انتقادها نسبت به رفتارها و البته نتایج بلاژویچ به اوج رسیده بود، بازیهای پلیآف در فاصله زمانی کمی نسبت به مسابقات گروهی باید برگزار میشد.
ایران، امارات را به راحتی با درخشش کریمی و دایی شکست داد و به بازی نهایی پلیآف مقابل ایرلند رسید؛ یکی از آمادهترین تیمهای اروپا در سال ۲۰۰۱؛ تیمی که به ندرت در ۳۰ مسابقه قبلی خود شکست خورده بود.
ایرلند ۲۰۰۱ از آن تیم پرستاره استرالیا که مقابل ایران در مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ قرار گرفته بود هم قویتر و باتجربهتر بود اما تجربه پیروزی مقابل استرالیا و البته تجربه حضور در جام جهانی ۱۹۹۸ بسیاری از هواداران و کارشناسان فوتبال ایران را به پیروزی مقابل ایرلند امیدوار کرده بود.
ایران با شکست مقابل ایرلند در مسابقه پلیآف نتوانست به جام جهانی ۲۰۰۲ برسد
ایران در دوبلین نمایش درخشانی داشت، تا جایی که کریمی دو فرصت تک به تک مقابل شی گیون، دروازهبان ایرلند داشت.
اما نتیجه نهایی ناامیدکننده بود؛ ۲ بر صفر. ایران در بازی برگشت هم نمایش بدی نداشت اما تصویری که در ذهن مردم ماند، اشکهای گلمحمدی، لحظاتی پس از باز کردن دروازه ایرلند در ثانیههای پایانی بازی بود. پیروزی یک بر صفر مقابل ایرلند و نرسیدن به جام جهانی، پایان کار بلاژویچ در تیم ملی ایران بود.
متهم به «سیاهبازی»، معروف به فوتبال هجومی
بلاژویچ از معدود مربیان تیم ملی ایران است که در مهمترین پروژهاش یعنی صعود به جام جهانی، موفق نشده اما در حافظه عمومی فوتبال ایران، یک بازنده بزرگ یا شخصیت منفور به شمار نمیرود. البته او در همان زمان و تا سالها بعد منتقدانی جدی داشت؛ منتقدانی که مثل خداداد عزیزی او را با صفت «سیاهباز» توصیف میکردند.
اما از میان برداشتن سنت سلطه بازیکنان پرسپولیس و استقلال بر تیم ملی، شجاعت در استفاده از بازیکنان جوان، تمایل به اجرای فوتبال تهاجمی و مصاحبههای ضدجریان و خارج از چارچوبهای محافظهکارانه و قابل پیشبینی، بلاژویچ و تیمش را تبدیل به یک «روح جوان و آزاد» کرده بود؛ این روح جوان و آزاد، همانطور که منتقدان زیادی داشت و دارد، ستایشگران بسیاری هم داشت و دارد.
نرسیدن تیم بلاژویچ به جام جهانی ۲۰۰۲ از حسرتهای بزرگ فوتبال ایران است و بسیاری از کارشناسان فوتبال در ایران معتقدند آن تیم احتمالا میتوانست از مرحله گروهی در جام جهانی هم صعود کند.
بلاژویچ اما ۱۰ سال پس از آن پروژه ناکام، بار دیگر به ایران برگشت و این بار در مس کرمان در لیگ برتر سرمربیگری کرد و البته تجربه موفقی نداشت.
بلاژویچ در فوتبال کرواسی هم شهره است به تسلط بر بخش روابط انسانی در کار مربیگری، انجام مصاحبههای به یاد ماندنی، مهارت در کار با ستارگان بزرگ و میدان دادن به جوانان؛ همان چیزهایی که در فوتبال ایران هم او را به یک پدیده خاص تبدیل کرد؛ پدیدهای که چند هفته پیش از درگذشتش، در یک ویدئو با همه دوستانش خداحافظی کرده بود اما در حافظه فوتبال جهان باقی ماند.