هفته فرهنگ و هنر؛ خفه نمی‌شویم، مرگ انوار، مجلات سفید

0 4


کولاژ تصاویر

  • نویسنده, مسعود بهنود
  • شغل, روزنامه‌نگار

نوروزی دگر در پیش است. میلیون‌ها اتومبیل گناهکار با ده‌ها میلیون انسان بی‌گناه در خطر جاده‌ها، راهی شمال و کمی جنوب اصفهان و شیراز می‌شوند. هنر و فرهنگ در عذاب و زیر فشار است؛ فشارهایی از جانب جناح‌های تندرو مذهبی، جز فشارهای ضد فرهنگی و ضد هنری، که اهل هنر و فرهنگ را در تنگدستی و بی‌سامانی شکنجه می‌دهند. گیرم کسی از زندگی زیر خطر فقر آنان با خبر نیست.

شاید سخت‌ترین نوروز سالیان برسد چرا که همچنان معلوم نشد چطور دختران مدرسه‌ای، همچنان از «استنشاق نوعی گاز» طاقت از دست می‌دهند و نقش زمین می‌شوند تا پدر و مادرها برسند و درگیری با ماموران؛ چطور همچون گذشته یک امام جمعه مانع از اجرای یک نمایش می‌شود. چنان که در گراش، شهری چون بهشت در جنوب استان فارس چهارمین «جشنواره نمایش کَل گراش» با حکم دادستان گراش در میانه راه متوقف شد. در دستور دادستانی اشاره‌ای به دلیل تعطیلی جشنواره نشده هرچند شنیده‌ها حاکی از آن است که ایرادات وارده به حجاب تماشاگران، موجب صدور این حکم شده است.

اسفندماهی که مقدم شادمانی و شیدایی بود، اینک دربند فقری است که مجال بازی عید و عیدانه‌های به یادمانی نمی‌گذارد، در این میان می‌ماند دستورهای شدید بیشتر دولتی که گاه به دادگاه و زندان می‌کشد و گاه یک راست به زندان. روزنامه‌ها به جرم آن که با مردم همصدایند و سخن مردم را منعکس می‌کنند، هم حبس می‌شوند، همراه طنزنویسان و کارتونیست‌ها که ستون‌هایشان ناپدید شده است.

حاصل روزگار سخت شیرین است، راست گفت شاعر پیشین، و فرهاد میثمی که تازگی با تن استخوانی از زندان رست، همین را گفت، جز آن که یک علامت سوال در انتها گذشت. در عالم هنر و فرهنگ مردمان این علامت‌ها را می‌دانند و می‌خوانند، چندان که در گذر عمر و سالیان، گاه یک تک بیت قرن‌ها بر سینه سوخته نسل‌ها، زنده می‌مانند.



Source link

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.