هفته هنر و فرنگ؛ – BBC News فارسی
- نویسنده, مسعود بهنود
- شغل, روزنامهنگار
روز خبرنگار بود و غم انگیزتر خاطرهها. هفته آشفتگی در ادعاها، مژده برای کارها، تهدیدهای مدام مردان و زنان، صدور حکمهای پی در پی برای احمد زیدآبادی منطقیترین و مودبترین منقد و راهنمای اندیشه سیاسی، به جرم این که سالهای دور برای انتخاب آقای کروبی سخنرانی میکرد این جا و آن جا. حالا باز احضار به دادسرای شهرستان اراک برای پرونده ۱۴ سال پیش و مسدود کردن دو حساب بانکی. در روز خبرنگار آزاده پیراکوه و محسن آجورلو اخراج شدند تا بدانی که هیبت دولت چقدر است. الهه، نیلوفر و بسیاری دیگر از خبرنگاران در زندانند.
در غیاب توفیق و گل آقا آشفته بازاری است اظهارنظرهای صاحب مقامات نابلد اعم از شهردار بزرگ شهر که ریزش ساختمانهای تنگ در تنگ را حاصل اعتراضهای پارسال میخواند. مدیران زمینههای هنری و فرهنگی «جنبش سقاخانه» را به موزه اسباب عزاداری محرم یکی دیدهاند. رئیسجمهور هم مژده فرمودند «بساط کشف حجاب هم جمع خواهد شد». نویسندهای خوش ذوق پرسید «کشف حجاب مگر متعلق به رضا شاه نبود، مردم کشف حجاب آوردهاند؟ چرا شما مژدهاش را میدهید».
هفته، هفته عزاداری برای محیطزیست بود که ارومیه خشک شده، کارون لهله میزند و راه بندهای سیستان و بلوچستان سوسمارها را هم کباب کردهاند، بزرگترین دریاچه بسته جهان (خزر) خالی میشود، حتی تهران و شیراز و اصفهان در خطر ریزگردهای نمکی است. میانکاله منبع پخش مواد کشنده پتروشیمی میشود.
و در همین هفته ناگهان خبر رسید کوروش صفوی، استاد مهربان و بیقید و تفاخر، چهل سال زبانشناسی درس داد و شاگردانش را دوست داشت و در ۶۷ سالگی رفت. و پروین هم بعد پنجاه و چند سال شکسته و شنگول که سال گذشته در اوج اعتراضات در ویدیویی ظاهر شد و خواند امشب شوری در سر دارم، و حالا خبر رسید که پر کشید به سوی«غوغای ستارگان.»
آيا «سقاخانه» فقط يك عنوان است؟
مریم آموسا در گزارشی در اعتماد از نمایشگاه «همچنان جاری» نوشته که با رویکرد به جریان عاشورا، قرار شد در موزه هنرهای معاصر برپا شود، و پژوهشی بر جنبش سقاخانه فراهم شود، اما حکایتی دیگر شد. یعنی با تغییراتی که در مرکز هنرهای تجسمی و موزه هنرهای معاصر در این چند ماه داده شده، نه تنها عنوان نمایشگاه بلکه رویکرد نمایشگاه نیز تغییر کرد.
نمایشگاه «همچنان جاری» در حقیقت جدا از جنبش سقاخانه شد. جنبشی که با همت پرویز تناولی و حسین زندهرودی قد علم کرد. زندهرودی متاثر از سادگی، فرم و تکرار نقشها و رنگهای روشن آنها، آثاری را خلق کرد که بعدها کریم امامی عنوان «سقاخانه» را روی این آثار گذاشت.
حجت امانی هنرشناس و نقاش در مقالهای تاریخچه هنر سقاخانه را به نقش کشید و به یادها آورده بسیاری از هنرمندان سقاخانه بهطور مستقیم با آثار گروهی از متفکران جهان سوم همراه و همزمان بودند و شدند. آنها درمقابل هجوم غرب رفتند بایستند و با خودباوری به ارزشهای فرهنگ، سنتی از اواخر دهه ۱۹۴۰ ساختند از زیباییشناسی خوشنویسی به عنوان اصلیترین هنر سنتی اسلامی بهره گیرند.
حجت امانی دکتر تاریخ هنر اسلامی در نهایت از منصوره حسینی هنرمند ایرانی یاد کرده که در سال ۱۳۳۶ از خوشنویسی عرفانی در نقاشیهای آبسترهوار خود استفاده کرد، دهههای بعدی هنرمندان عرب تجربههایی مانند مشقهای ژاپنی با استفاده از خطوط عربی انجام دادند. تلفیقی زیبا از مدرنیته، اسلام و عربیسم.
در انتهای مقاله آمده: «سقاخانه» فقط یک عنوان است که بر آثار گروهی از هنرمندان ایرانی – فارغ از خلاقیتهای فردی و هنریشان- در دورهای خاص که متاثر از افکار مسلط منطقه بود نهاده شد که پیشتر در کشورهای همسایه حوزه جغرافیای خاورمیانه شکل گرفته بود. اما مدیران نابلد چنین خواستهاند، کتلها و قفلها و طبلها و طبق گردانی.
در همین جا فریدون جیرانی فیلمساز و بهروز غریبپور نویسنده و کارگردان و استاد نمایش عروسکی در گفتگویی مفصل سخنها گفتند، شرح حکایت کاری بزرگ که کردند و کشتارگاه لجه خون در میان شهر تبدیل به فرهنگسرای بهمن. همان جا شجریان فریاد زد خاک پای ملت ایرانم.
غریبپور در این بحث توضیح داد که «افتخار میکنند که ما هنرمندان را بیکارکردیم» و ضمن اشاره به سختگیری دوران دولت محمود احمدنژاد فاش گفت که شرایط امروز هنرمندان سختتر از آن دوران است.
کابوسهای تهران
نمایش کابوسهای تهران نمایشی وهمگین که تا چند روز دیگر در خانه نمایش دا در تهران روی صحنه میرود. نویسنده، طراح و کارگردان مرضیه مهاجر و بازیگران: مرضیه مهاجر، محمدرسول جعفری، زهرا (ساغر) روشنایی، هدا تورنگ، امیر ستاری، سارا فری پور و فاطمه هاشمی.
این نمایش قصه دختری است که قرار بود سرزمین را از خشکسالی و دروغ برهاند، زخم خورد، زخم خورد، دیوانه شد و در کابوسهایش گیر افتاد.
در شرح حکایت نمایش آمده: پرفورمنس کابوسهای تهران بر اساس شعر و اسطورههای آنتیگونه، ژاندارک و آرش ساخته شده است که برای ایجاد فضای متفاوت تماشاگران دور تا دور صحنه نمایش را به تماشا خواهند نشست، استفاده از موسیقی زنده و خوانشهای محلی و فولکلور، از ویژگیهای بارز این نمایش است.
علی سمیعی ملاحظات خود را چنین بیان کرده: به تماشای این اجرا چه لذتی بردم از موسیقی، کلام و حرکتها. کابوسهای تهران در فضایی وهمآلود میگذرد و زنان روایان اصلی آن هستند. کلاژی از چند نمایشنامه که به زیبایی در کنار هم قرار گرفته و بازیهای خوب در کنار چیدمان صحنه توانسته فضای سوررئالیستی بسازد.
یکی در دفتر نمایش نوشت: ما تماشاگران در این کابوس سهیم بودیم و آن را از چشم خود میدیدیم. مدتها بود از یک اجرا این چنین لذت نبرده بودم؛ یک کار کاملاً هنری و زیباییشناختی. جایی خوانده بودم که تئاتر، رویادیدن دسته جمعی است و وقتی از کابوسهای تهران برمیگردید انگار خوابی دیدهاید و بذر یک اندیشه در ذهن کاشته.
محمد حسین بوجار در نقد کابوسهای تهران نوشته: نمایشی با سبکی خاص، متفاوت و جذاب. معمولا نمایشهایی که سبکهای خاص و متفاوت دارند. به سختی میتوانند تماشاگر را با خود همراه کنند. این نمایش با وجود اینکه داستان مشخص و یک خطی نداشت اما با بازیها و نوازندگیهای پی در پی و قوی، به خوبی توانست مخاطب با خود همراه کند.
«کابوسهای تهران» یک بختک تمام عیار است که یک ساعت تمام روی سینه بیننده مینشیند و نفسش را به شماره میاندازد. نگران نباشید، اگر میخواهید به تماشای این تئاتر فوقالعاده بنشینید، این نوشته ماجرای آنرا لو نمیدهد.
مجله هفته: زنان امروز ۴۷
منبع تصویر، Zanan Emrooz
از زن برای آزادی
ماهنامه زنان امروز، با همان نقش و نگار و نوشته، در شماره ۴۷ از چاپخانه به درآمد و هنوز به خانهها نرسیده، جریده همان است که بود با خانم شهلا شوکت مدیر و سردبیرش، گیرم کمی ترس محتسب خورده. از جمله مطالبش میخوانید.
در بخش جامعه میخوانیم «نقد دیدگاه تجاوز، سرنوشتی بدتر از مرگ» نویسنده غنچه قوامی. سیاست زندگی در متن بازخوانی ستم و بهرهکشی جنسیتی در آرای ماریا مییز/ نوشته ستاره هاشمی و معصومه زمانی. گفت و گویی درباره جنبشهای اعتراضی، عنوان گزارشی است از خشونت پرهیزی تا مبارزه اخلاقگر/ نویسنده آتنا کامل.
در بخش هنر مجله میخوانیم گفت و گویی با آزادی رضاییان مقدم و فرشته حبیبی. دستهایی قیچیوار در میان گیسوان، گزارشی ازهفتاد و ششمین دوره جشنواره کن نوشته عسل باقری. یک انقلاب عاشقانه، درباره مستند «کشور خیالی من» نوشته آرمین اعتمادی.
در بخش ادبیات مجله خواندهایم گذری بر زندگی و آثار سوآت درویش، رمانهایی که مردها نمیخواندند. ترجمه فاطیما ترابی. مروری بر آثار آنی ارنو، برنده جایزه نوبل ادبیات، برای نوع دیگری از زندگی نوشته رابعه حیدرنژاد. روزنوشتهای ویرجینیا وولف، کتاب دوران، ترجمه فاطیما ترابی.
شرح درد
نقشی که کار لیلا پیر داوری است نگاه به امروز است و شعر نسیم قنبری شاعر امروز با عنوان «بیشه احساس» همراه.
پناه بَر شعر میبرم
بیزمان و بیمکان
امیدی نیمه افروخته در بیشه احساس
تا جنون آشکار را
در آیینه چشمانم ببینی
سایهای تا همیشه بودن برای
ماهیهای عاشق ِ
سراب دریاهای روشن
چه بیبهانه دلم تنگ میشود
پروین نوریوند (۱۳۱۷- ۱۴۰۲)
یاد پروین خوش صدا
پروین، خواننده شهیرموسیقی ایران پیش از انقلاب، اول هفته در۸۵ سالگی و در تهران درگذشت.
پروین نوریوند در اوج فعالیت هنری خود در اوایل دهه ۵۰ خورشیدی از خواندن کناره گرفت، زندگی ساده بیگفتگویی آغاز کرد با خاطرات ۲۰۰ ترانه و آّهنگ. نه مصاحبه میداد و نه عکس میانداخت. اما صدای خوشی که میگفتند همان دلکش است در گلویش ماند. تا پنجاه سال گذشت و در اوج اعتراضات سراسری پائیز پیش، همزمان با شعار «زن، زندگی، آزادی»، ۸۴ ساله همسو با معترضان به حجاب اجباری، ترانه معروف «غوغای ستارگان» را هم خواند. «امشب در شب شوری دارم».
ویدیوی اجرای ترانهای که آهنگش از همایون خرم بود و شعرش از کریم فکور گل کرد. پروین ریتم آن را با انگشتانش روی میز نگه میداشت، با استقبال گستردهای در شبکههای اجتماعی روبرو شد.
پس از آن بود که اوایل سال خورشیدی جاری گروهی از هنرمندان برجسته موسیقی ایران از جمله حسین علیزاده برای او برنامه بزرگداشتی ترتیب دادند و او بار دیگر قسمت کوتاهی از همین ترانه زیبا را خواند. در زندگی هیچ حاشیه و خبرسازی نداشت. ساده زیست بود و بیپروا گفت که من به هوای تلقید صدای قمرالملوک وزیری خواندم. فقط برای برنامه گلها خواندم و رفتم.
کوروش صفوی (۱۴۰۲ – ۱۳۳۵)
زبان شناس رفت
پژمان موسوی روزنامهنگار درددل گفت: «کتابهای دکتر را که روی هم چیده شده دیدم، مو به تنم سیخ شد! این مرد چقدر کار کرده، چقدر دقیق کار کرده و چقدر تخصصی در حوزهای که در آن تبحر داشت کار کرده. آیا دیگر کسی مانند کوروش صفوی در زبان و نشانهشناسی ظهورمیکند. دور و بر خودمان را ببینید، بیشترمان مصرفزده و پُختهخوار شدهایم، برای خلق چیزی وقت نمیگذاریم و چشممان به «دیگری» است تا بیاید، کاری کند و ما کار او را مصرف کنیم.
استاد شفیعی کدکنی با شنیدن مرگ کوروش صفوی نوشت: انگار هر روز داریم کمتر میشویم، انگار هر روز داریم خالیتر میشویم.. همه دانشجویان و فرهیختگانی که از طراوت معلمی و آوردههای پربار علمیتان بهرهها بردند، فراموشتان نخواهند کرد. نام بلند کوروش صفوی فراموش نخواهد شد؛ از زبانشناسی تا ادبیات. دوستت داریم، همچنانکه ایران را دوست داشتی.
کورش صفوی زبانشناس و مترجم که سالها در دانشگاه علامه طباطبایی تدریس میکرد زاده ۶ تیر ۱۳۳۵ در تهران بود.
بر اساس گزارش خبرگزاری ایسنا، او تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در آلمان و اتریش به پایان برد و در سال ۱۳۵۰ به تهران بازگشت. به دلیل نپذیرفتن دیپلم اتریش از سوی ایران وادار شد در همان سال مجدداً به دبیرستان برود و از دبیرستان هدف ۴ آن ایام دیپلم ریاضی بگیرد. سپس به رشته زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه تهران رفت و سال بعد به مدرسه عالی ترجمه انتقالی گرفت و در سال ۱۳۵۴ موفق به اخذ لیسانس از این دانشگاه شد.
در همان سال برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و پس از یک فصل تحصیل در رشته زبانشناسی در دانشگاه دولتی اوهایو و دو نیمسال تحصیل در ام.آی. تی، به ایران بازگشت. در همان سال ۱۳۵۶ ابتدا به صورت حقالتدریسی، سپس به صورت قراردادی و پیمانی به استخدام دانشکده علوم و ارتباطات درآمد. نزدیک به ۱۰ سال پس از اخذ کارشناسی ارشد خود وهنگامی که دوره دکتری زبانشناسی دانشگاه تهران دوباره بازگشایی شد، وارد این دوره شد و در سال ۱۳۷۲ دکتری زبانشناسی خود را از این دانشگاه گرفت.
از آثار تالیفی او میتوان به این کتابها اشاره کرد: «درآمدی بر زبانشناسی»، «واژهنامهٔ زبانشناسی»، «نگاهی به پیشینهٔ زبان فارسی»، «هفت گفتار دربارهٔ ترجمه»، «از زبانشناسی به ادبیات»، «گفتارهایی در زبانشناسی»، «درآمدی بر معنیشناسی»، «منطق در زبانشناسی»، «از زبانشناسی به ادبیات، «معنیشناسی کاربردی»، «فرهنگ توصیفی معنیشناسی»، «نگاهی به ادبیات از دیدگاه زبانشناسی»، «زبانهای دنیا: چهار مقاله در زبانشناسی»، «آشنایی با نظامهای نوشتاری»، «آشنایی با معنیشناسی»، «آشنایی با تاریخ زبانهای ایران»،
همچنین «زبان و ذهن»، «فن دستور»، «زبانشناسی و ادبیات»، «محفل فیلسوفان خاموش»، «فردینان دو سوسور»، «زبان و اندیشه»، «دنیای سوفی»، «دیوان غربی شرقی»، «بوطیقای ساختگرا» و «درآمدی بر معنیشناسی زبان» از آثار صفوی در حوزه ترجمه است.
کارتون هفته
منبع تصویر، M. Mozafari
طرحی از سالهای گذشته اثر فیروزه مظفری که همچنان وصفالحال این روزهای روزنامهنگار است.