کنفرانس امنیتی مونیخ چیست و حضور مخالفان جمهوری اسلامی در آن چه اهمیتی دارد؟
- نویسنده, کیوان حسینی
- شغل, بیبیسی
شاهزاده رضا پهلوی در کنار مسیح علینژاد و نازنین بنیادی در نشستی در کنفرانس امنیتی مونیخ، نظراتش را درباره لزوم تغییر رژیم در ایران تشریح کرد
کنفرانس امنیتی مونیخ که هر سال در شهر مونیخ آلمان برگزار میشود، در این روزها بیش از هر زمان دیگری توجه افکار عمومی ایرانیان را به خود جلب کرده.
چرا که امسال در این کنفرانس، مخالفان جمهوری اسلامی فرصت حضور پیدا کردند؛ یکی دیگر از اثرات بینالمللی اعتراضهای سراسری که بعد از کشتهشدن مهسا امینی و با شعار «زن، زندگی، آزادی» در پنج ماه اخیر در ایران برگزار شد.
کنفرانس امنیتی مونیخ چیست؟
نشستهای بینالمللی مشترک بین صاحبان قدرت و صاحبنظران، بدون برنامهریزی یا میزبانی دولتها، از جمله ابتکار عملهایی است که در دوران جنگ سرد به روشی محبوب برای اثرگذاری جامعه مدنی دنیای غرب بر روی سیاستگذاریهای دولتهایشان تبدیل شد.
بعد از پایان جنگ سرد نیز نه تنها بر تعداد این نشستها افزوده شد بلکه کشورهای خارج از دنیای غرب هم برپایی نشستهای مشابهی را آغاز کردند تا بر تسلط رسانهای نشستهای غربی اثر بگذارند؛ نشستهایی که برخیشان مانند نشست سالانه مجمع جهانی اقتصاد در داووس یا کنفرانس امنیتی مونیخ به دلیل سابقه تاریخی، اعتبار قابل ملاحظهای به دست آوردهاند.
کنفرانس امنیتی مونیخ ایده یک نویسنده و ناشر آلمانی به نام اوالت-هاینریش فن کلایست-اشمنزین بود که در دهه ۶۰ میلادی همانند گروهی از همفکرانش در آلمان غربی، نگران وقوع یک درگیری نظامی فراگیر میان بلوک شرق و غرب بود.
این گروه از روشنفکران و تحلیلگران سیاسی در آلمان در آن روزها، به دلیل تجزیه آلمان به دو بخش شرقی و غربی معتقد بودند که در صورت وقوع یک درگیری نظامی جدید (بعد از جنگ جهانی دوم)، آلمان به خط مقدم این نبرد تبدیل خواهد شد و به شدت آسیب خواهد دید.
ضمن اینکه این گروه همزمان با بلوک شرق نیز مخالف بودند و معتقد بودند که کشورشان برای مقاومت در برابر شوروی و تبدیل شدن به یک کشور یکپارچه کمونیست، به حمایت همهجانبه کشورهای غربی به ویژه آمریکا نیاز دارد.
به همین دلیل، این نویسنده آلمانی در سال ۱۹۶۳ میلادی تصمیم گرفت که با برپایی یک نشست مستقل، از گروهی از سیاستمداران تاثیرگذار مانند هنری کسینجر دعوت کند که در حضور چهرههای مطرح و سطح بالای نظریهپردازی سیاست بینالملل در آلمان، با یکدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازند و با دیدگاههای متفاوت برای حفظ «امنیت بینالمللی و صلح» آشنا شوند.
در دوران جنگ سرد و حتی در دهه ۹۰ میلادی، توجه رسانههای جهان به کنفرانس امنیتی مونیخ شباهتی به وضعیتی نداشت که این کنفرانس در قرن ۲۱ پیدا کرد
این جلسات به شکل سالانه برای دهههای متمادی به شکلی محدود برگزار شدند. اما بعد از پایان جنگ سرد و به ویژه در قرن ۲۱، ابعاد این کنفرانس و تعداد میهمانان آن افزایش یافت.
در سال ۲۰۱۱ میلادی، ولفگانگ ایشینگر از دیپلماتهای باسابقه آلمانی که از سال ۲۰۰۸، ریاست کنفرانس امنیتی مونیخ را برعهده گرفته بود، یک سازمان غیردولتی به همین نام در آلمان ثبت کرد و در حال حاضر، این سازمان غیردولتی وظیفه برگزاری سالانه کنفرانس را بر عهده دارد.
این کنفرانس در حال حاضر در حالی همچنان به عنوان یکی از نشستهای مهم سیاست بینالملل برگزار میشود که در سالهای اخیر رقبای بسیاری در سراسر جهان پیدا کرده است.
اما آنچه به کنفرانس امنیتی مونیخ اهمیتی ویژه بخشیده، حضور رهبران کشورهای غربی در آن است. این موضوع موجب شده تا حضور در این کنفرانس برای دیپلماتهای کشورهای مختلف جذابیت مضاعفی داشته باشد.
چنانکه تریستن نیلور، استاد روابط بینالملل در دانشگاه کمبریج و پژوهشگر نشستهایی از این دست در کتاب «حلقههای بسته اجتماعی و جامعه بینالملل» میگوید، چنین جمعهایی به دیپلماتها اجازه میدهد تا به آسانی به وزارت خارجههای قدرتهای بزرگ دسترسی داشته باشند و از مذاکرات حاشیه آن برای پیشبرد اهداف سیاست خارجیشان بهره ببرند.
علاوه بر این، این نشستها – به ویژه کنفرانس امنیتی مونیخ – در تلاش هستند تا بر روی گفتمانهای غالب در سطح رسانههای بینالمللی در ارتباط با مسایل امنیتی مهم اثر بگذارند و حتی گاهی این گفتمانها را تغییر بدهند؛ موقعیتی که به آنها، قدرت قابل توجهی در سطح بینالمللی میدهد و بر اهمیتشان در دو دهه اخیر افزوده است.
ایران و کنفرانس مونیخ
یکی از نخستین دورهها که نمایندهای از ایران در مونیخ حاضر بود، سال ۲۰۰۶ بود که عباس عراقچی به عنوان معاون وزیر خارجه در این نشست شرکت کرد
کنفرانس امنیتی مونیخ برای سالیان دراز در دوران جنگ سرد، باشگاهی از کشورهای همفکر غربی بود که بیشتر بر روی اتحاد غرب اروپا و ایالات متحده در برابر بلوک کمونیستی شرق تاکید داشت.
در آن دوران، رقبای غرب در این کنفرانس جایی نداشتند و اصولا شکل و ماهیت کنفرانس متفاوت بود.
پایان جنگ سرد اما بر روی این نشست بینالمللی اثر قابل توجهی گذاشت و برای نخستین بار، مساله دعوت از رقبای بینالمللی نیز مطرح شد. از اینجا بود که آرام آرام، رهبران یا وزرای خارجه و دیپلماتهای کشورهایی مانند روسیه، چین و ایران نیز به مونیخ دعوت شدند.
در نتیجه همین دعوتها بود که ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۷ در یک سخنرانی معروف در مونیخ از گسترش ناتو به سوی شرق انتقاد کرد و غرب را متهم کرد که توافقهای نانوشته در زمان فروپاشی شوروی را زیرپا گذاشته است.
با توجه به رویکرد ایدئولوژیک کنفرانس مونیخ به مساله امنیت بینالمللی، برای سالیان دراز حضور نمایندهای از جمهوری اسلامی ایران در این نشست ممکن به نظر نمیرسید.
اما با تغییر این رویکرد به ویژه بعد از ریاست ولفگانگ ایشینگر در سال ۲۰۰۸ میلادی، نه فقط ایران به این کنفرانس دعوت شد بلکه اصولا کنفرانس امنیتی مونیخ به رغم نزدیکی تاریخی و سنتی به ناتو و اعضایش، تلاش کرد خود را به عنوان نشستی فراگیر بازتعریف کند.
و البته در یک دهه گذشته که مساله برنامه هستهای ایران به یکی از اولویتهای کلیدی امنیت بینالمللی تبدیل شد، نمایندگان ایران بارها فرصت پیدا کردند که در این کنفرانس، نظرات منتقدان این برنامه را بشنوند و مواضع تهران را شرح بدهند.
این موضوع بعد از امضای برجام به نقطه اوجی رسید که موجب شد محمد جواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران به یکی میهمانان مورد توجه بسیاری از رسانهها در مونیخ تبدیل شود؛ رسانههایی که منتظر بودند تا از زبان ظریف درباره تغییر مسیر (reorientation) سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بشنوند، اما هرگز انتظارشان برآورده نشد.
در سالهای اخیر نیز به ویژه بعد از ریاستجمهوری جو بایدن در آمریکا و آغاز دوباره مذاکراتی برای احیای برجام، حسین امیرعبداللهیان فرصت پیدا کرد که در مونیخ بار دیگر همان نقشی را بازی کند که زمانی ظریف بازی کرده بود.
و چه بسا همین پیشزمینه موجب شد تا گزارشهای رسانهها در ارتباط با عدم دعوت از ایران (در کنار روسیه) و از آن مهمتر، دعوت از شاهزاده رضا پهلوی، مسیح علینژاد و نازنین بنیادی به عنوان مخالفان حکومت ایران، بازتاب قابل توجهی در میان ایرانیان پیدا کند.
عدم دعوت از ایران چه اهمیتی دارد؟
این نخستین بار است که گروهی از مخالفان جمهوری اسلامی به کنفرانس امنیتی مونیخ دعوت میشوند
واقعیت این است که کنفرانس امنیتی مونیخ توسط یک شرکت خصوصی برگزار میشود و تصمیماتش ارتباط مستقیمی با سیاست خارجی کشورهای غربی ندارد.
حتی ولفگانگ ایشینگر که از سال ۲۰۰۸ تا سال ۲۰۲۲ ریاست این کنفرانس را برعهده داشت درباره تصمیم عدم دعوت از ایران و روسیه، نارضایتیاش را بیان کرد. به بیان دیگر اگر او هنوز رئیس این کنفرانس بود، احتمالا نمایندگان دولت ایران دوباره دعوت میشدند و خبری از مخالفان نبود.
اما این به معنای کماهمیت بودن تصمیم روسای کنفرانس امنیتی مونیخ نیست. آنها بخشی از نخبگان جامعه مدنی اروپا محسوب میشوند که در عالیترین سطح در تلاشند تا بر روی سیاستهای کشورهایشان اثربگذارند.
این تصمیم آنها، نشانهای مهم از میزان موفقیت مخالفان برای اثرگذاری بر روی افکار عمومی کشورهای غربی است. جمهوری اسلامی در چند ماه اخیر با خشونتی شدید، اعتراضها را سرکوب کرده و مخالفان انتظار دارند که جامعه بینالمللی در برابر این سرکوب ساکت ننشیند.
آنچه در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۲۳ رخ داد، در واقع یکی دیگر از دستاوردهای مخالفانی است که در خارج از کشور برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی تلاش میکنند و میگویند که بازتاب دهنده صدای معترضان در داخل کشور هستند.
از آنجا که مساله امنیت بینالمللی و نفوذ سیاستهای ائتلاف ناتو بر روی کنفرانس امنیتی مونیخ، یکی از بخشهای مهم از هویت این نشست را تشکیل میدهد و جنگ اوکراین، مهمترین موضوع نشست امسال است، احتمالا اتهام حمایت تسلیحاتی جمهوری اسلامی از روسیه در این جنگ نیز بر تصمیم روسای کنفرانس مونیخ اثر گذاشته است.
مساله پهپادهای ایرانی و ضربهای که این تسلیحات به اوکراین زده ماههاست که به یکی از دغدغههای مهم امنیتی برای اروپا تبدیل شده. و تصمیماتی از این دست به همراه تحریمهای اتحادیه اروپا و اظهارنظرهای پیاپی مقامهای غربی، همگی در چارچوب تلاشی برای متوقف کردن حمایت ایران از روسیه قابل فهم است.
عدم دعوت از حکومت ایران و مشروعیت بخشیدن به مخالفت چهرههایی مانند رضا پهلوی یا مسیح علینژاد، ضربهای دیگر به مشروعیت نظام سیاسی جمهوری اسلامی است که تلاش میکند مخالفتها را اندک نشان بدهد و اساسا، وجود چالشی برای موجودیتش را به رسمیت نشناسد.
حالا دستکم روسای کنفرانس امنیتی مونیخ به صراحت میگویند که نه تنها مشروعیت مخالفان را برای مبارزهشان به رسمیت میشناسند، بلکه با دعوت از آنها و حمایت علنی بسیار مهم از آنها، تلاش میکنند تا نظام سیاسی ایران را تضعیف کنند.