کودتا یا قیام ملی؟ چه نامی میتوان بر رویدادهای پایانی مرداد۱۳۳۲ نهاد؟
شعبان جعفری در روز کودتا
(توضیح بیبیسی: این مقاله برای نخستین بار در سال ۱۳۹۲ و همزمان با شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد در وبسایت بیبیسی فارسی منتشر شد. این مقاله هماکنون به مناسبت هفتادمین سالگرد کودتا، بازنشر شده است.)
شصت سالی از رویدادی میگذرد که به سرنگونی حکومت محمد مصدق در ایران منجر شد، اما این رویداد چنان در حافظه تاریخی ایرانیان جای گرفته که پیآمدهای مترتب برخوانشهای گونهگون از این رویداد را همچنان میتوان در رفتار و گفتار بسیاری از ایرانیان سراغ گرفت.
گروهی این رویداد را کودتا میخوانند و گروهی دیگر قیام. و البته گروهی تازهتر هم با تفکیک رخدادها در فاصله روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد، ترکیبی از کودتا و قیام را پیشنهاد میکنند. براستی رویدادهای پایانی مرداد ۱۳۳۲ چه بود و آیا میتوان به تفکیک قایل شد؟
نخست تعریفی از کودتا به دست دهیم و سپس به مرور رویدادها در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بنشینیم.
کودتا در فرهنگ سیاسی یعنی برافکندن دولت که معمولا به صورت ناگهانی و قهرآمیز صورت میگیرد. جابجایی قدرت در درون نظام از گروهی به گروه دیگر. البته این جابجایی گاه میتواند پیآمدهای عمیق اجتماعی نیز در بر داشته باشد.
آنچه بویژه از پی جنگ جهانی دوم بر این معنا افزوده شد حضور نهاد ارتش است که با توسل به قهر علیه دستگاه رهبری سیاسی قیام میکند و با تکیه بر قدرت سازمان یافته خود وارد عرصه سیاست میشود. اما اینکه آیا پیآمدهای کودتا میتواند به انقلاب منتهی شود، حدیثی دیگر است.
عمل افسران جوان به رهبری عبدالناصر در ۱۹۵۲ میلادی در مصر که به سرنگونی سلطنت انجامید کودتا بود، هنگامی که گروهی از افسران جوان به نیابت از سوی مردم و در غیاب یا حضور نسبی آنان بر نظام حاکم شوریدند. این که مردم مصر به استقبال عمل اینان رفتند یا نه حدیثی دیگر است. تاریخ قضاوتهای خود را دارد.
تاریخ رویدادهای پایانی مرداد ماه سال ۱۳۳۲ موضوع پژوهشهای فروانی است به فارسی و زبانهای دیگر که بویژه از پی سرنگونی سلطنت در ایران در دست داریم.
یکی از تازهترین این پژوهشها، پژوهش یرواند آبراهامیان است که به تازگی به صورت کتابی در ۲۶۴ صفحه منتشر شده است و حاصل پژوهشی است مستند و گسترده.
آبراهامیان در این اثر نخست به بازبینی نهضت ملی شدن صنعت نفت و کارنامه مصدق مینشیند و سپس با بهرهگیری دقیق از اسناد بایگانیهای انگلستان و آمریکا گام به گام تحولات منتهی به رویدادهای مرداد ماه ۱۳۳۲ را پی میگیرد. پا به پای آبراهامیان، اما نقادانه، به مرور ایام بنشینیم.
طرح سرنگونی حکومت محمد مصدق با اقدام سرهنگ نصیری در بامداد ۲۵ مرداد آغاز شد و قرار بر این رفت تا ایشان با نفراتی از واحد گارد در دل شب، رییس ستاد ارتش و گروهی از وزیران حکومت مصدق را دستگیر کنند و در نهایت به اقامتگاه مصدق بیایند و فرمان عزل ایشان را تسلیم کنند.
آنگاه و بلافاصله قرار بود خطوط تلفنی در بازار و نقاط استراتژیک تهران قطع شود و سر آخر زاهدی در رأس یک واحد تانک اداره رادیو را تصرف کند و متن فرمان شاهنشاه را قرائت کند. زمینههای فرهنگی این اقدام نیز ایجاد شده بود.
آیتالله بهبهانی از آیتالله بروجردی فتوا گرفته بود که بر اساس آن باید خطرات و بلایای ناشی ازحاکمیت کمونیسم را به مؤمنین گوشزد کرد. و همینطور با گروههای حاشیهای اجتماعی و احزاب کوچک سیاسی نیز تماس گرفته شده بود تا صبح روز بعد به میدان بیایند تا صحنه از حضور مردم خالی نباشد.
اما وقتی سرهنگ نصیری پس از دستگیری برخی از وزیران دولت به خانه مصدق میرسد با مقاومت محافظان مصدق روبرو میشود و خود دستگیر میشود. مصدق نیز فرمان عزل را نمیپذیرد و آن را جعلی میخواند و میگوید قانون اساسی اختیار عزل نخستوزیر را به شاه نداده است.
صبح روز بعد، مردم تهران با خبر کودتای نافرجام شب پیش از خواب بیدار میشوند. خیابانها به تدریج از گروههای سیاسی هوادار مصدق پر میشود.
اعضا و هواداران حزب توده نیز هر چند دلی با مصدق ندارند، اما برای تضعیف دربار به خیابانها میآیند، شعار جمهوریت سر میدهند، و با حمله به سفارت انگلیس و پایین کشیدن مجسمههای رضاشاه و محمدرضا شاه در میادین شهر، تلاش در کسب رهبری اعتراضات مردمی دارند.
محمد مصدق پس از کودتا
واکنش مصدق و وزیرانش از جمله دکتر صدیقی، وزیر کشور روشن است و بی ابهام؛ دولت خشونت را بر نمیتابد و از همگان میخواهد که دست از تظاهرات بردارند و به خانههاشان بازگردند.
سوزاندن دفاتر مخالفان و پایین کشیدن مجسمهها را نیز از هواداران حکومت قانونی نمیدانند. افزون بر این، همچنان بر وفاداریشان به نظام سلطنت پای میفشرند. پس از آن تهران دوباره در دست نیروهای انتظامی است.
در فاصله روزهای ۲۶ تا ۲۷ مرداد و با پادرمیانی کرمیت روزولت که طراح کودتای ۲۵ مرداد بود و مصمم به پایان بردن آن، پارهای از فرماندهان ارتش و از جمله تیمور بختیار، فرمانده لشگر کرمانشاه برای فتح تهران در روز ۲۸ مرداد و بستن دفتر حکومت مصدق متقاعد میشوند.
از نیمه شب ۲۷ مرداد، خیابانهای خالی از جمعیت تهران در اختیار نیروهای انتظامی است و صبح روز ۲۸ مرداد، دوباره ارتش به صحنه میآید و این بار در پشت تلاش پیگیر برادران رشیدیان، و حضور اعضا و هواداران احزاب، گروههای سیاسی کوچک و متوسط و نیز شخصیتهای مخالف مصدق، از فداییان اسلام گرفته تا پانایرانیستهای هوادار دربار، از آیتالله کاشانی گرفته تا دستههایی از اوباش و باجگیران به دفاتر روزنامهها و احزاب مخالف حمله میکنند و آنها را به آتش میکشند و سپس همراه با گروهایی از مردم حاشیه شهر که به همت سیدضیا با اتوبوس به تهران کشانده شدهاند، شهر را از امت همیشه در صحنه پر میکنند.
سرانجام در بعد از ظهر۲۸ مرداد، شماری از تانکهای ارتش به خانه مصدق میرسند و به توپش میبندند. عصر همان روز رادیو تهران، که حال در اشغال نظامیان است، طی بیانیهای خبر نخستوزیری سپهبد فضلالله زاهدی را به ایرانیان میرساند و اینچنین، پرونده حکومت مصدق با دخالت قوه قهریه، نیروی انتظامی و ارتش، بسته میشود.
با نگاهی به روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد، نمیتوان پیوستگی رویدادها را در این سه روز ندید. رویدادها چنان در هم تنیدهاند و معمارانشان چنان در صحنه حاضر و پارهای از فرماندهان ارتش چنان پا در رکاب که چه موافق کارنامه مصدق باشیم و چه نباشیم، جز کودتا چه نامی میتوانیم بر آن بگذاریم؟